جنگها و نقشها؛ مطالعه تطبيقي جنگهاي سهگانه خليجفارس
- مولف
- حسين يكتا
- مترجم
- ندارد
- مالک
- موسسه مطالعات سياسي فرهنگي انديشه ناب
- موضوع
- بررسی ساختارهای دفاعی
- زبان
- فارسی
- شماره
- شماره ی نهم
- شابک
- ندارد
- تاریخ انتشار
- ۲۸ مرداد ۱۳۸۳
- محل انتشار
- مجله نگین ایران
- ناشر
- مجله نگین ایران
علاقهمندان بهمنظور مطالعه متن کامل این مقاله میتوانند به فایل PDF مراجعه نمایند.
جنگها و نقشها؛ مطالعه تطبيقي جنگهاي سهگانه خليجفارس
نوشته: حسين يكتا
مقدمه
انقلاب ساختارشكن اسلامي ايران پس از گذشت يك ربع قرن، افزون بر ايجاد تغيير و تحول بنيادين در ابعاد مختلف زندگي اجتماعي مردم ايران، پيامدها و اثرهاي ژرف و ماندگاري بر ساختارهاي سياسي ـ امنيتي منطقهاي و جهاني داشته است. طي اين مدت، در منطقة استراتژيك خليجفارس سه جنگ بزرگ و خونين رخ داده است كه نخستين جنگ در 22 ماه سپتامبر سال 1980(31 شهريور ماه سال 1359) تنها نوزده ماه پس از پيروزي انقلاب در ايران و فروپاشي ساختار امنيتي منطقه با ژاندارمي شاه آغاز شد؛ زماني كه ارتش عراق با حمايت گستردة تعدادي و سكوت و رضايت برخي ديگر از بازيگران اصلي نظام بينالملل جمهوري تازه تأسيس ايران را هدف حملة برقآساي خود قرار داد. اين جنگ در مقابل ديدگان بيتفاوت جامعة جهاني نزديك به هشت سال به درازا كشيد و با پشت سرگذاشتن فراز و نشيبهاي بسيار، زماني كه آشكار شد طرف پيروز جنگ، عراق نيست؛ با دخالت مستقيم قدرتهاي بزرگ و تحميل قطعنامة 598 به جمهوري اسلامي ايران در سال 1988(تيرماه سال 1367) به پايان رسيد. البته، هنوز آتش اين جنگ كاملاً خاموش نشده بود كه دولت بعثي، عراق، محور اصلي جنگ ديگري در منطقة خليجفارس شد و نيروهاي آن در 2 ماه اوت سال 1990(12 مرداد ماه سال 1369)، ميكرو كشور كويت را در عرض چند ساعت اشغال و به خاك خود ضميمه كردند، اما اينبار نيز، برخي از بازيگران اصلي نظام بينالملل به رهبري امريكا با ايجاد ائتلافي تحت پوشش قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان مللمتحد وارد عمل شدند. بدينترتيب، شرايط صدور مجوز توسل بهزور را بر اساس مادة 42 منشور در قطعنامة 678 شوراي امنيت فراهم و ضربالاجل 15 ماه ژانوية سال 1991 را براي خروج نيروهاي عراقي از كويت تعيين كردند. در نهايت نيز، در تاريخ 17 ماه ژانوية سال 1991، عراق را با هدف آزادسازي كويت از اشغال هدف حمله نظامي همه جانبه قرار دادند. اين جنگ، كه به جنگ دوم خليجفارس يا جنگ نفت موسوم شد، در روز 28 ماه فورية سال 1991، رأس صدمين ساعت عمليات زميني نيروهاي ائتلاف و به دنبال شكست و هزيمت نيروهاي عراقي از كويت به پايان رسيد؛ جنگي كه در مجموع، بيش از هفت ماه طول نكشيد. نيروهاي ائتلاف به رهبري امريكا تا عمق خاك عراق پيشروي كردند، اما با مشاهدة قيام مردم عراق، بهويژه شيعيان جنوب اين كشور عليه دولت مركزي ـ مؤلفهاي كه تحت كنترل دولتهاي ائتلاف نبود و با اهداف استراتژيك آنها در خليجفارس مغايرت داشت ـ از ادامة عمليات دست كشيدند و با اين اقدام به دولت بعث بغداد فرصت دادند تا انتفاضة مردم عراق را قلع و قمع كند. در نتيجه، هزاران نفر از مردم عراق به خاك و خون افتادند([1]) تا آنچه تعادل منظم منطقه خوانده ميشد، با پيروزي انقلاب اسلامي مردم عراق به ضرر غرب دگرگون نشود. بدينترتيب، دولت بعث عراق، كه تا آستانة سقوط پيش رفته بود، با سياست مماشات متحدان قريب به ده سال ديگر بر اريكة قدرت باقي ماند تا بازيگر اصلي جنگ ديگري در منطقه باشد. جنگ سوم خليجفارس پس از وقوع حادثة 11 ماه سپتامبر سال 2001، كه تاريكترين روز امريكا نام گرفت، تحت لواي مبارزه با تروريسم بينالمللي و انهدام سلاحهاي كشتارجمعي عراق طراحي و اجرا شد. در 20 ماه مارس سال 2003 (29 ماه اسفند سال 1381)، نيروهاي ارتش امريكا و انگلستان با ياري 35 كشور ديگر([2]) به عراق هجوم بردند و پس از نوزده روز جنگ، با تصرف بغداد در 9 ماه آوريل، اين كشور را، اشغال كردند. اين جنگ از همان آغاز، جنگ سلطه و جنگ براي هژموني خوانده شد، هرچند سياستمداران و استراتژيستهاي نظامي امريكا آن را جنگ سايبرنتيكي ناميدند و هماورد گاهي براي نيروهاي مبتني بر اطلاعات دقيق و بمبها و موشكهاي فوقالعاده هوشمند و بسيار دقيق ايالات متحده دانستند.
در نگاه اجمالي و كلاني به سه جنگ خليجفارس نقاط اشتراك و افتراق و مؤلفههاي همساني و ناهمساني چندي ديده ميشود.
در هر سه جنگ خليجفارس، دولت بعث عراق يكي از بازيگران و طرفهاي اصلي جنگ بوده، با اين تفاوت كه در دو جنگ نخست نقش متجاوز و در جنگ سوم نقش كشور مورد تجاوز را ايفا كرده است. همچنين در اين جنگها، قدرتهاي فرامنطقهاي نقش مستقيم و تأثير تعيين كنندهاي در روند و پايان آنها داشتهاند. در واقع، هر يك از جنگهاي سهگانه بر مراتب حضور يا تحكيم حضور قدرتهاي فرامنطقهاي در خليجفارس مؤثر بوده و ساخت قدرت در منطقه به شدت از آن آسيب ديده است.
بررسي و مطالعة مقايسهاي اين مؤلفهها براي كشف و تبيين راهبردهاي كلان هدف اصلي اين مقاله است. پرسشهايي كه در اينجا بدانها پاسخ داده خواهد شد عبارتاند از: بهرغم مشابهتها و اختلافهاي ظاهري بين سه جنگ خليجفارس، ارتباط ماهوي بين آنها چيست؟ چه حلقة اتصالي آنها را به هم پيوند ميزند و چه نوع ارتباطي بين اين سه جنگ و وقوع انقلاب اسلامي در ايران در 25 سال پيش وجود دارد؟
فرضيهاي كه به سنجش گذاشته شده است و با عيار دادههاي در دسترس به محك زده ميشود، اين است كه جنگهاي سهگانة خليجفارس پيامد و فروپاشي ساخت قدرت و ناكارآمدي نظام كنترل منطقهاي هستند. با اثبات اين فرضيه ميتوان پيوند ماهوي سه جنگ خليجفارس با يكديگر و ارتباط تنگاتنگ آنها با فروپاشي ساختار امنيتي منطقه در اثر پيروزي انقلاب اسلامي ايران را اثبات كرد. افزون بر اين، حضور روز افزون قدرتهاي فرامنطقهاي در خليجفارس پس از انقلاب ايران و دخالت مستقيم آنها در هر سه جنگ منطقه براي ترميم نظام كنترلي پيشين يا استقرار نظام كنترلي جديد قابل تفسير است.
چهارچوب نظري بحث
يكي از چهارچوبهاي نظري براي مدون كردن دادههاي مربوط به پديدههاي سياسي ـ منطقهاي خرده سيستم([3]) است. خرده سيستم، يعني منطقهاي متشكل از يك، دو يا چند دولت مجاور و در حال تعامل كه برخي از پيوندهاي مشترك قومي، زباني، فرهنگي، اجتماعي و تاريخي را دارند و احساس هويت آنها گاه، به دليل اقدامات و موضعگيريهاي دولتهاي خارج از سيستم افزايش مييابد.1 هر خرده سيستم برحسب چهار متغير و ويژگي از خرده سيستم ديگر متمايز ميشود:
1) ماهيت و ميزان انسجام يا شباهت و مكمل بودن ويژگيهاي واحدهاي سياسي تشكيل دهندة خرده سيستم و تعامل ميان آنها؛
2) ماهيت ارتباطات بين واحدها؛
3) ميزان قدرت در خرده سيستم؛(توانايي بالفعل و بالقوه و تمايل يك كشور به هماهنگ كردن فرآيند تصميمگيري ديگر كشورها با سياستهاي خود).
4) ساختار روابط در درون خرده سيستم.2
با توجه به اين متغيرهاي چهارگانه هر خرده سيستم به سه بخش مركز، پيرامون و نظام مداخلهگر تقسيم ميشود. مركز يا هسته، كانون اصلي سياست جهاني در درون منطقة مشخصي است. در بخش پيرامون، دولتهايي قرار دارند كه هرچند در خرده سيستم ايفاي نقش ميكنند، اما به سبب عوامل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، سازماني و ... از بخش مركز، متمايز و جدا هستند. نظام مداخلهگر يا تأثيرگذار به آن قدرت يا قدرتهاي خارجي و فرا منطقهاي اشاره دارد كه نفوذ و مشاركت زيادي در خرده سيستم دارند(شكل 1).