جنگ دریایی ایران و عراق؛ زمینه ها و راهبردها

مولف
محمود یزدان فام
مترجم
ندارد
مالک
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
موضوع
بررسی ساختارهای دفاعی
زبان
فارسی
شماره
شماره 33
شابک
ندارد
تاریخ انتشار
۳۱ مرداد ۱۳۸۹
محل انتشار
مجله نگین ایران
ناشر
مجله نگین ایران

    چكيده‌

    دو كشور ايران و عراق از سال 1359 تا 1367 درگير يك جنگ همه‌جانبه منطقه‌اي بودند و مي‌كوشيدند از همه توان خود براي تأمين اهداف و كاربست راهبردها استفاده كنند. آنها علاوه بر جنگ زميني، جنگ دريايي نسبتاً وسيعي را تدارك ديدند كه در سرانجام جنگ بسيار مؤثر بود. در شكل‌گيري جنگ دريايي ايران و عراق عوامل گوناگون نقش داشتند. اين جنگ در بستري شكل گرفت و بر چگونگي پايان جنگ اثر گذاشت. مقاله حاضر تلاش مي‌كند با نگاهي به تحولات جنگ دريايي، سلسله عوامل مؤثر در شكل‌گيري جنگ دريايي را با تأكيد بر راهبرد نظامي - دريايي هر كدام از طرف‌هاي جنگ و تلاش و رقابت قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي براي گسترش نفوذ خود در منطقه، توضيح دهد.

    واژه‌هاي كليدي: جنگ ايران و عراق، جنگ دريايي، راهبرد دريايي، نيروي دريايي ايران و عراق، جنگ نفتكش‌ها.

    جنگ دريايي ايران و عراق؛

    زمينه‌ها و راهبردها

    دكتر محمود يزدان‌فام*

     

    چكيده‌

    دو كشور ايران و عراق از سال 1359 تا 1367 درگير يك جنگ همه‌جانبه منطقه‌اي بودند و مي‌كوشيدند از همه توان خود براي تأمين اهداف و كاربست راهبردها استفاده كنند. آنها علاوه بر جنگ زميني، جنگ دريايي نسبتاً وسيعي را تدارك ديدند كه در سرانجام جنگ بسيار مؤثر بود. در شكل‌گيري جنگ دريايي ايران و عراق عوامل گوناگون نقش داشتند. اين جنگ در بستري شكل گرفت و بر چگونگي پايان جنگ اثر گذاشت. مقاله حاضر تلاش مي‌كند با نگاهي به تحولات جنگ دريايي، سلسله عوامل مؤثر در شكل‌گيري جنگ دريايي را با تأكيد بر راهبرد نظامي - دريايي هر كدام از طرف‌هاي جنگ و تلاش و رقابت قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي براي گسترش نفوذ خود در منطقه، توضيح دهد.

    واژه‌هاي كليدي: جنگ ايران و عراق، جنگ دريايي، راهبرد دريايي، نيروي دريايي ايران و عراق، جنگ نفتكش‌ها.

    مقدمه‌

    جنگ دريايي يكي از عوامل و زمينه‌هاي مؤثر در شكل‌گيري سرانجام جنگ ايران و عراق بود. آب‌هاي خليج فارس از ابتداي شروع جنگ، محل درگيري و عرصه‌اي براي محدود كردن توانمندي‌هاي طرف مقابل و نابود كردن نيروهاي آن در دريا و سواحل خليج فارس به شمار مي‌آمد. در جنگ دريايي، ايران و عراق كوشيدند هدف‌ها و توانمندي‌هاي طرف مقابل را در عرصه دريا و سواحل آن مورد حمله قرار داده، از بين ببرند. جنگ دريايي در جنگ ايران و عراق چه جايگاه و اهميتي داشت و چه تأثيري در سرانجام جنگ داشت؟ در هشت سال جنگ، قدرت دريايي به چه صورت بود و چه تحولاتي را پشت سرگذاشت؟ چه عواملي در تحول جنگ دريايي مؤثر بودند؟ در اين مقاله تلاش مي‌شود به اين پرسش‌ها پاسخ داده شود.

    به طور كلي، قدرت دريايي و سير تحولات آن تحت تأثير شكل و توانايي كشتي‌هاي جنگي است. در طول تاريخ، قدرت دريايي اغلب با نام قدرت‌هاي بزرگ همراه بوده است. قدرت‌هاي بزرگ براي حفظ و گسترش نفوذ خود در سرزمين‌هاي ديگر از راه‌هاي ارتباطي آبي استفاده مي‌كردند. آنها جدا از نيازشان براي برقراري روابط تجاري از طريق راه‌هاي آبي، براي لشكركشي هم به دريا نياز داشتند. جغرافيا پارامتر مهمي در شكل‌گيري تفكر دريايي بود. برخي از كشورها و قدرت‌هاي بزرگ، در دريا محصور بودند و قدرت خود را با تسلط بر درياها گسترش مي‌دادند. محصور بودن قار‌ه‌ها در آب و نقشي كه راه‌هاي آبي و دريا‌ها در ارتباط كشورها داشتند، دولت‌ها را براي تشكيل امپراتوري‌هاي بزرگ به فكر ساخت‌ كشتي‌هاي نظامي، ايجاد قدرت دريايي و تسلط بر درياها مي‌انداخت (رائين، 2536: 28). با وجود اين، اهميت درياها و قدرت دريايي براي كشورهاي مختلف يكسان نيست. براي دولت‌هاي آسياي مركزي و يا حكومت‌هاي صدر اسلام، قدرت دريايي اهميت كمتري داشت و يا اصلاً زايد محسوب مي‌شد، در عوض براي كشورهاي جزيره‌اي، قدرت دريايي بسيار مهم و حياتي بود.

    با وجود اين كه دو كشور ايران و عراق كشورهاي جزيره‌اي نيستند، اما هر دو كشور به آب‌هاي آزاد دسترسي دارند. خليج فارس راهي براي تأمين نيازهاي هر دو كشور مي‌باشد. خليج فارس و درياي عمان يكي از راه‌هاي مواصلاتي مهم دو كشور به شمار مي‌آيد. ايران و عراق بخش بزرگي از نيازهاي خود را از طريق دريا تأمين مي‌كنند و بخش عمده‌‌اي از صادرات‌شان از طريق دريا صورت مي‌گيرد. ايران سواحل طولاني در خليج فارس دارد و بنادر مهم اين كشور در سواحل خليج فارس واقع هستند (مجتهدزاده، 1379: 39).

    جنگ دريايي ايران و عراق جنگي مهم و پر فراز و نشيب بود. اين جنگ در دوره‌اي شدت مي‌گرفت و زماني از تب و تاب افتاده و به عرصه‌اي براي رصد اقدامات طرف مقابل تبديل مي‌شد. دامنه، روند و شكل جنگ دريايي نيز يكسان نبود. در چند سال نخست جنگ، حوزه درگيري دريايي دو كشور محدود بود؛ اما به تدريج گسترش يافت و كل منطقه را دربر گرفت. جنگ تحميلي در آغاز به دو طرف جنگ ايران و عراق محدود مي‌شد اما در سال‌هاي پاياني جنگ، كشورهاي ديگري نيز در اين جنگ مداخله كردند.

    بررسي تحولات جنگ دريايي دو كشور در طول جنگ تحميلي در خليج‌ فارس نشان دهنده يك سلسله عوامل مؤثر در شكل‌گيري جنگ دريايي است. اين عوامل را به اختصار مي‌توان راهبرد نظامي - دريايي هر كدام از دو كشور ايران و عراق، تحولات عرصه جنگ، وجود منابع عظيم نفت در منطقه و ضرورت تداوم جريان نفت از خليج‌ فارس و تلاش و رقابت قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي براي گسترش نفوذ خود در منطقه، نام برد. جنگ دريايي ايران و عراق با حوادث و رويدادهاي خرد زيادي روبرو بود، فهم ميزان تأثير هر كدام از اين عوامل بر تحولات جنگ دريايي، نيازمند نگاهي كلان است كه تلاش مي‌شود در اين نوشته اين خطوط كلي ارائه شود.

     

    الف) راهبردهاي دريايي‌

    راهبرد دريايي دو كشور در طول جنگ بر اين هدف اساسي استوار بود كه ضمن دسترسي به آب‌هاي دريايي و بهره‌برداري از آب‌هاي آزاد و خليج‌ فارس، مانع از بهره‌گيري طرف مقابل از اين آب‌ها و درياها شوند. دسترسي به آب‌هاي آزاد براي هر دو كشور اهميت راهبردي داشت. هم ايران و هم عراق بخش عظيمي از تجارت خارجي خود را از طريق خليج‌ فارس انجام مي‌دادند. هر چند اين امر در مورد هر دو كشور، يكسان نبود و به طور مشخص، ايران بيشترين سواحل، بنادر و تأسيسات را در خليج‌ فارس دارد (نصري، 1387: 59). اما اهميت آب‌راه خليج‌ فارس براي عراق نيز كم نبوده و نيست. قبل از آغاز جنگ، بندر بصره عراق به عنوان مهم‌ترين بندر اين كشور به شدت فعال بود و بخش بزرگ صادرات و واردات عراق از اين بندر انجام مي‌گرفت. به طور كلي، ارتباط دريايي عراق برخلاف ايران تنها از طريق خليج‌ فارس انجام مي‌شد و از اين منظر اهميت آن بيشتر نيز بود. هر دو كشور، اهميت و جايگاه خليج‌ فارس را به خوبي درك مي‌كردند؛ بنابراين هدف كلي آنها جلوگيري از دسترسي طرف مقابل به اين آب‌راه‌ دريايي بود.

     

    1. راهبرد دريايي عراق‌

    راهبرد دريايي عراق در جنگ تحميلي، جلوگيري از استفاده جمهوري اسلامي ايران از بنادر شمالي خليج فارس به ويژه بندر امام خميني بود. اما اجراي چنين راهبردي به ابزارها و جنگ‌افزارهاي زيادي نياز داشت كه عراق فاقد آن بود. در طول جنگ، عراق تلاش كرد با بهره‌گيري از تواني كه در اختيار داشت آن را به اجرا دربياورد. اين راهبرد در طول هشت سال جنگ به شكل تدريجي و در طي چهار مرحله به اجرا درآمد و در هر مرحله عراق با به دست آوردن تسليحات و تجهيزات بيشتر، دامنه اجراي راهبرد دريايي خود را گسترش مي‌داد.

    عراق در مرحله نخست تلاش كرد با انهدام تأسيسات دريايي دو بندر مهم خرمشهر و آبادان و مسدود ساختن اروندرود و تسلط بر آن، امكان استفاده ايران از اين دو بندر را از بين ببرد. در مرحله دوم هدف خود را به بنادر ديگر ايران در مناطق شمالي خليج‌ فارس مثل بندر امام خميني، بندر ماه‌شهر كه در خورموسي واقع هستند، گسترش داد و سعي كرد مانع از آمد و شد كشتي‌ها به اين بنادر شود. در مرحله سوم، اهداف عراق به بندر بوشهر و به ويژه جزيره خارك گسترش يافت كه محل بارگيري نفتكش‌ها و پايانه اصلي صادرات نفت ايران نيز به شمار مي‌آمد. در مرحله چهارم، هدف عراق معطوف به قطع يا ايجاد اختلال شديد در استفاده ايران از كل بنادر، جزاير و تأسيسات موجود در خليج‌ فارس، به ويژه تأسسيات و بنادر نفتي و نفت‌كش‌ها معطوف بود و سعي داشت حملات خود را تا تنگه هرمز گسترش دهد. (علايي،1381:25)

    هدف‌هاي عراق بدون دستيابي به جنگ‌افزار هاي لازم و بهره‌گيري مؤثر از آنها محقق نمي‌شد. توانمندي يا امكانات لازم، عنصر دوم يك راهبرد نظامي است كه براي رسيدن به هدف بايد آن را به دست آورد و بكار گرفت. عراق به لحاظ قدرت دريايي در موقعيتي نبود كه بتواند اهداف فوق را تحقق بخشد. نيروي دريايي عراق بيشتر يك نيروي ساحلي محسوب مي‌شد كه از تنگناهاي جغرافيايي و تسليحاتي رنج مي‌برد. پنج ناوچه اوزا اساس توانمندي آن را تشكيل مي‌داد كه در طول جنگ اغلب آنها آسيب جدي ديدند. تكيه عراق در جنگ دريايي بيش از آنچه بر شناورها و توانمندي‌هاي نيروي دريايي استوار باشد، بر توانمندي‌هاي نيروي هوايي‌ متكي بود. نيروي هوايي عراق بار اصلي مأموريت‌هاي دريايي عراق را بر عهده داشت. توانمندي اين نيرو نيز در آغاز جنگ محدود بود و به خاطر هواپيماهاي نسبتاً قديمي روسي در برابر توان پدافندي و هوايي ايران آسيب پذير مي‌نمود و از اين جهت اين گونه حملات هزينه بالايي داشت. عراق در سال‌هاي نخست جنگ تلاش داشت با استفاده از موشك‌هاي ساحل به دريا كه در دهانه اروند، را‡س البيشه مستقر كرده بود و همچنين بهره‌‌گيري از بالگرد، ضعف توان دريايي و هزينه بالاي نيروي هوايي را جبران نمايد. حملات عليه كشتي‌هاي در حال تردد ايران در خورموسي علاوه بر حملات هوايي، با موشك و بالگرد انجام مي‌گرفت. اما اين نوع حملات از كارايي چنداني برخوردار نبودند. جمهوري اسلامي ايران با تدابيري توانست كشتي‌هاي خود را با آسيب كمتري از منطقه عبور دهد و مانع از تحقق هدف عراق در قطع آمد و شد كشتي‌هاي ايران به بنادر امام خميني و ماهشهر شود (فدوي، 1378: 56). بهبود موقعيت ايران در جبهه‌هاي زميني و آزادسازي مناطق اشغالي، موازنه نظامي را به ضرر عراق بر هم زد. بروز برخي تحولات ديگر در مناسبات ايران و عراق با ساير كشورهاي جهان به خصوص شوروي و فرانسه، موجب شد آنها در اواخر سال 1362 نسل جديدي از جنگ افزارهاي پيشرفته نظامي را در اختيار عراق قرار دهند. اين موضوع در گسترش اهدف دريايي عراق و جنگ دريايي در خليج‌ فارس نقش مهمي داشت.

    به موازات تقويت توانايي هوايي عراق، اهداف اين كشور در عرصه جنگ دريايي گسترش يافت و عدم تعادل موجود بين توان ابزاري و هدف راهبردي همچنان باقي ماند. مسئله‌اي كه از سال‌هاي آغازين جنگ تا پذيرش قطعنامه و اعلام آتش‌بس وجود داشت و باعث ناهماهنگي ميان اهدف و ابزارها و توانمندي‌هاي عراق در جنگ دريايي مي‌شد. اهداف عراق در جنگ دريايي در طول هشت سال جنگ جاه‌طلبانه و فراتر از توانمندي‌هاي آن بود. بدين ترتيب با وجود اينكه عراق در طول جنگ از حداكثر توان خود بهره مي‌گرفت، اما در تأمين كامل اهداف ناموفق بود. عراق به دليل محدوديت‌هاي طبيعي و ساختاري خود و ناسازگاري هدف با وسيله نتوانست به اهداف دريايي خود برسد (ديفرونزو، 1383: 15-16) و در قطع كامل ارتباط دريايي ايران موفق باشد. تلاش و اقدامات آن حداكثر موجب بروز اختلال در روند صادرات و واردات ايران از خليج‌ فارس مي‌شد و هيچ‌گاه به قطع آن منجر نشد.

    عنصر سوم در راهبرد دريايي عراق شيوه بكارگيري توانمندي‌هاي نظامي خود در جنگ دريايي بود. نيروي دريايي عراق به صورت خاص عموماً در شمالي‌ترين منطقه خليج‌ فارس، دهانه اروند رود و خور عبدالله مستقر بودند. آنها به جز چند مورد، اغلب در مأموريت‌هاي پدافندي مثل دفاع از سواحل عراق و به ويژه دو سكوي مهم و استراتژيك العميه و البكر بكار گرفته مي‌شدند. تهاجمي‌ترين اقدام آنها در اوايل جنگ در آذر ماه اتفاق افتاد و به درگيري شديد ميان نيروي دريايي ايران و عراق منجر شد (منصوري، 1388: 129-154). نيروي دريايي عراق به دلايل مختلف از جمله عدم برخورداري از رادارهاي كنترل هوايي، هشدار دهنده، ناوبري قدرتمند نتوانست از حالت دفاعي در شمال خليج‌ فارس خارج شده و به يك نيروي تهاجمي تبديل شود. اين نيرو عموماً در سايه قدرت نيروي هوايي قرار گرفته و هيچ موقع نتوانست راه‌هاي مناسبي براي تأمين اهداف راهبردي كلان خود پيدا بكند و يا مستقل از ساير نيروها به طرح‌ريزي عمليات پرداخته و آن را اجرا كند. نيروي دريايي عراق تنها با حمايت كامل نيروي هوايي عراق به عمليات دست مي‌زد كه خود موجب طولاني شدن فرآيند تصميم‌گيري و ضعف فرماندهي در جنگ دريايي مي‌شد و ناتواني نيروي دريايي در اتخاذ شيوه‌هاي تهاجمي در جنگ و غافلگيري در دفاع را در پي داشت (كردزمن و واگنر، زير چاپ:54).

     

    2. راهبرد دريايي ايران‌

    در خصوص راهبرد دريايي ايران نكات قابل تأملي وجود دارد كه متأثر از پيامدهاي انقلاب اسلامي شكل گرفت. اين راهبرد در چهارچوب هدف، توانمندي و بكارگيري آنها مطرح شده و تحولات برجسته آن قابل بررسي و آسيب‌شناسي است.

    هدف اول دريايي ايران قطع استفاده عراق از خليج‌ فارس بود. ايران به دليل موقعيت جغرافيايي و توان دريايي بالاي خود توانست در همان روزهاي آغاز جنگ به اين هدف خود برسد. تسلط بر تنگه هرمز عملاًً اين امكان را براي ايران فرآهم آورد كه تا آخر جنگ مانع از آن شود عراق به صورت رسمي از آبراه دريايي خليج‌ فارس براي عبور و مرور كشتي‌هاي خود استفاده كند. هر چند در طول جنگ، گزارش‌هايي منتشر شد كه نشان مي‌دادند، كشتي‌هاي عراقي زير پوشش پرچم كويت و عربستان در خليج‌ فارس رفت‌و آمد مي‌كنند.

    به رغم درستي اين موضوع، اصل ناتواني عراق در استفاده از آبراه خليج‌ فارس همچنان به قوت خود باقي است. زيرا اولاً جمهوري اسلامي ايران تلاش مي‌كرد با ايست و بازرسي كشتي‌ها مانع قاچاق كالا به عراق شود. ثانياً اين كشتي‌ها با پرچم دو كشور ديگر حركت مي‌كردند كه راه حل آن نه نظامي بلكه سياسي بود. انجام چنين كاري بيشتر به مناسبات ايران و عراق با آن دو كشور بازمي‌گشت و جمهوري اسلامي ايران بايد در حوزه سياسي و ديپلماتيك با اين موضوع برخورد مي‌كرد تا امكان چنين بهره‌گيري نيز براي عراق از بين مي‌رفت.

    هدف دوم ايران نابودي نيروي دريايي عراق بود. در عمل هر چند نيروي دريايي عراق از بين نرفت، اما محدوديت‌هاي قابل توجهي به اين نيرو ايجاد شد و ضربات سنگيني بر آن وارد آمد. اين نيرو تا آخر جنگ در آب‌هاي شمال غربي خليج فارس حضور داشت و به شكل محدود به اقدامات نظامي دست مي‌زد. تحرك نيروي دريايي عراق پس از عمليات كربلاي 3 و حفظ سكوهاي البكر و العميه تا آخر جنگ به رغم اينكه شبه جزيره فاو در اختيار ايران بود، نشان مي‌دهد جمهوري اسلامي ايران در رسيدن به هدف مزبور چندان موفق نبوده است. ناوچه‌هاي ساخت ايتاليا كه قبلاً از سوي عراق سفارش داده شده بود، به عراق نرسيد و اين كشور هرگز نتوانست شناورهاي نيروي دريايي خود را تا پايان جنگ تقويت كند. نيروي دريايي و هوايي ايران به رغم ضربات سختي كه به مراكز و تأسيسات بندري عراق در بصره و ام‌القصر وارد كردند، نتوانستند شناورهاي عراق را بطور كامل از بين ببرند و آنها هر از گاهي با حمايت نيروي هوايي عراق به عمليات دريايي دست مي‌زدند.

    هدف سوم نيروي دريايي ايران دفاع از تأسيسات، بنادر و شناورهاي ايران در خليج فارس و اعمال حاكميت ملي در عرصه دريا بود كه مي‌توان موفقيت آن را نسبي ارزيابي كرد. اقدامات جمهوري اسلامي ايران در اين حوزه را مي‌توان در قالب گشت دريايي، ايست و بازرسي، مراقبت‌هاي هوايي، اسكورت كشتي‌ها و نفتكش‌ها، محافظت از جزاير و بنادر، پدافند از مراكز و بنادر ايران در برابر حملات احتمالي هوايي، دريايي و موشكي بيان كرد. بررسي تك تك اين موارد تركيبي از موفقيت‌ها و ناكامي‌ها را نشان مي‌دهد. جمهوري اسلامي ايران با وجود تلاش وسيع عراق موفق شد به صدور نفت خود از خليج ‌فارس ادامه دهد. هرچند در مواقعي اختلالاتي در صادرات نفت ايران بوجود آمد، اما جريان آن هيچگاه قطع نشد و مشكل اساسي در آن پديد نيامد (كردزمن و واگنر، زير چاپ: 542). در خصوص رفت و آمد كشتي‌ها به بنادر و سواحل ايران نيز وضع تا حدودي مثل تداوم جريان نفت بود. اين رفت و آمد تا آخر جنگ قطع نشد، اما اين تداوم نه كاملاً به خاطر موفقيت نيروي دريايي بلكه به خاطر سياست‌ها و اقدامات ايران در ساير حوزه‌ها بود. اجاره شاتل براي انتقال نفت از جزيره خارك به جزيره سيري و حتي خارج از خليج‌ فارس يا پرداخت نرخ بالاي حق بيمه به شركت‌هاي بيمه‌گذار جهاني از جمله اين سياست‌ها بود كه به تداوم رفت و آمد كشتي‌ها به بنادر ايران كمك كرد (1 :1987(Sciolino,  با وجود اين طبق برآورد برخي از منابع در مجموع هزينه ايران براي تداوم جريان نفت و رفت و آمد كشتي‌ها بيشتر از هزينه‌اي بود كه عراق براي حمله به اين مراكز متحمل مي‌شد (كردزمن و واگنر، زير چاپ: 243). ضعف پوشش هوايي و فقدان دفاع موشكي قوي، اين امكان را براي عراق فرآهم مي‌آورد كه با تحمل خطر پائين به مراكز نفتي ايران در خليج‌ فارس حمله كند.(161 :2002(Cooper-Farzad,  در مجموع در طول هشت سال جنگ هيچ حمله دريايي قابل توجهي عليه اهداف ايراني از سوي عراق صورت نگرفت. حملات دريا به ساحل از سوي نيروهاي آمريكايي در سال پاياني جنگ عليه سكوهاي نفتي ايران انجام شد كه در مرحله نخست و به صورت مستقيم نيروي دريايي ايران نتوانست اقدام مؤثري براي جلوگيري از اين حملات انجام دهد (يزدان‌فام، 1380: 89-102). اين حملات نشان داد كه نيروي دريايي ايران در برابر ناوگان قدرت‌هاي بزرگ كه بسيار مجهز و پيشرفته هستند، در جنگ كلاسيك از توان اندكي برخوردار است. اقدامات بعدي ايران در پاسخ به اين نوع حملات هم بيشتر جنبه بازدارندگي داشته و با هزينه بسيار بالايي همراه بود. آمريكا در 29 فروردين 1367، با محاصره سكوي رشادت و سلمان آنها را به آتش كشيد و با حمله به دو ناوچه جوشن و سهند آنها را غرق كرد. ناوچه سبلان به روي هواپيماي آمريكا آتش گشود و آنها نيز به سبلان حمله كرده و به آن آسيب زدند. (يزدان‌فام، 1380: 99) از سوي ديگر با توجه به سطح توانايي بسيار متفاوت و نابرابر ايران و آمريكا، مقاومت نيروي دريايي ايران بدون توجه به انهدام چند ناوچه و قايق خود، مي‌تواند نمادي از قدرت آن تلقي شود، كه البته نبايد به گونه‌اي محاسبه كرد كه خارج از الگوي هزينه و فايده باشد و بازي جاي دستاورد را بگيرد.

    عنصر دوم راهبرد دريايي ايران توانايي‌ها و امكانات آن است كه بدون توجه به آن نمي‌توان ارزيابي دقيقي از پيروزهاي و شكست‌هاي آن ارائه داد. نيروي دريايي ايران از دو نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و نيروي دريايي سپاه پاسداران تشكيل شده است. نيروي دريايي ارتش يك نيروي نظامي كلاسيك است. اين نيرو داراي كشتي‌هاي جنگي متعدد، از جمله چندين ناوچه جنگي نسبتاً پيشرفته بود كه مي‌توانستند خارج از آب‌هاي ساحلي به گشت‌زني دريايي پرداخته و مأموريت‌هاي خود را انجام دهند. اين نيرو به لحاظ تجهيزاتي و تسليحاتي به صورت گسترده به كشورهاي پيشرفته غربي مثل امريكا و انگلستان وابسته بود. سقوط رژيم شاه به قطع روابط نظامي - تسليحاتي ايران با اين كشورها منجر شد و از اين جهت نيروي دريايي در تدارك و تأمين تسليحات مورد نياز و تعمير و نگهداري شناورهاي موجود با مشكلات عديده‌اي روبرو شد. با وجود اين، در طول جنگ اين نيرو فعال بود و مأموريت‌هاي محوله را انجام مي‌داد (منصوري، 1388).

    نيروي دوم، نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه نيرويي نوپا و تازه تأسيس بود. سپاه پاسداران كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به وجود آمد در طول جنگ متحول و به يك نيروي نظامي نسبتاً كامل تبديل شد. اين نيروي نظامي برحسب نياز جنگ، ساختارها و سازمان‌هاي جديدي را در طول جنگ بوجود آورد كه نيروي دريايي يكي از آنها بود (مركز اسناد دفاع‌ مقدس، 1377). نيروي دريايي سپاه در طول جنگ صاحب كشتي هاي جنگي بزرگي نشد و توانايي آن بيشتر بر نيروي انساني مومن، قايق‌هاي تندرو، مين‌هاي دريايي و موشك‌هاي ساحل به دريا استوار بود كه با ابتكارات متعدد و از خود گذشتگي زياد بكار گرفته مي‌شدند. با وجود اين، نيروي دريايي سپاه با همين تجهيزات اندك به اعمال قدرت و حاكميت در دريا اقدام كرد و در تحولات جنگ دريايي در طول جنگ هشت ساله نقش مؤثري ايفا نمود (علايي، 1381).

    بدين ترتيب نيروي دريايي ايران تركيبي از دو نيروي دريايي كلاسيك و انقلابي بود كه انجام مأموريت‌ها و تأمين اهداف، توانايي‌ها و مسايل و مشكلات خاص خود را داشت. نحوه رفتار و عملكرد اين نيرو براي ساير كشورها ناشناخته بود و در صورت بهره‌گيري دقيق از آن مي‌توانست نقطه قوت باشد. در مقابل فقدان هماهنگي ميان دو نيرو و يا مشكل بودن ايجاد هماهنگي لازم نقطه ضعف آن محسوب مي‌شد. در مجموع، نيروي دريايي ايران در قياس با ساير كشورها قوي‌ترين نيروي دريايي منطقه به شمار مي‌آمد؛ در حالي كه اين نيرو در برابر تجهيزات و تسليحات پيشرفته ناوگان دريايي قدرت‌هاي بزرگ كه به منطقه آمده بودند، بسيار ضعيف بود (سند: 89193، 1361).

    در مقابل چنين ناوگاني، قدرت دريايي ايران بيشتر راهبرد دفاعي داشت و سعي مي‌كرد با بالا بردن هزينه‌هاي هرگونه اقدام تجاوزكارانه به سواحل و بنادر و كشتي‌ها و نفتكش‌هاي ايران مانع از انجام اين كارها بشود.

    جدا از توانايي‌ها و محدوديت‌هاي نيروي دريايي ايران در برابر عراق و ناوگان دريايي قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي، اين نيرو از ضعف پشتيباني هوايي، سيستم ارزيابي دقيق، درست و به موقع خطرات، و سيستم هشدار دهنده و شناسايي پيشرفته رنج مي‌برد و در انجام مأموريت‌ها و مقابله با تهديدات ناوگان دريايي آمريكا با مشكل مواجه مي‌شد. هرچه به سال‌هاي پاياني جنگ نزديك مي‌شويم اين مشكلات بيش از پيش نمايان مي‌شوند. جمهوري اسلامي ايران در نيروي هوايي به دليل اتكاي بيشتر به جنگ‌افزارهاي پيشرفته با مشكلات بيشتري روبه‌رو بود. كشورهاي غربي حاضر نبودند از هواپيماهاي فروخته شده به ايران پشتيباني فني به عمل آورند و تسليحات مورد نياز آنها را تأمين كنند. يك مقايسه كوچك بين توانايي ايران و عراق در حوزه پشتيباني هوايي نشان مي‌دهد كه نيروي دريايي و هوايي ايران براي تأمين اهداف و انجام مأموريت‌ها با چه مشكلاتي روبرو بودند و دستاوردهاي آنها در جنگ به طور عام و جنگ دريايي به طور خاص چقدر ارزشمند است.

    در آغاز مرحله دوم جنگ ايران و عراق و ورود نيروهاي جمهوري اسلامي ايران به خاك عراق، نيروي هوايي ايران حدود 80 فروند هواپيماي اف 4 و اف 5 براي انجام عمليات در اختيار داشت. در حاليكه در همين دوره، عراق قادر بود بيش از 400 فروند هواپيماي جنگي را براي پشتيباني از نيروهاي دريايي و زميني خود به پرواز درآورد (كردزمن و واگنر، زير چاپ: 534). هواپيماهاي ايران فاقد تجهيزات ارتباطي كاملاً عملياتي بودند و بايد به صورت ذخيره نگهداري مي‌شدند؛ در حالي كه عراق قادر به استفاده از نيروي فزاينده جنگده‌ و بالگرد خود بود. اين مشكل زماني بيشتر آشكار مي‌شد كه نيروي هوايي و دريايي ايران با تحريم كشورهاي غربي روبرو بود و آنها ناگزير بودند براي حفظ توان نظامي خود از اين تجهيزات كمتر استفاده كنند. آسيب‌پذيري اين نيروها در اين زمينه به مراتب بيشتر از نيروي زميني بود. در دريا به دليل فقدان عوارض طبيعي و غيرطبيعي گسترده و تفاوت بسيار محسوس فيزيكي بين زمين (جامد) و دريا (مايع)، استفاده گسترده از تجهيزات الكترونيكي براي كشف، شناسايي و هدايت نيروها و آتش عليه اهداف مورد نظر و حمايت و پشتيباني از نيروي عمل كننده ضروري‌تر است و كمبود آنها در فرايند اقدام بيش از اندازه تأثيرگذار است. آنها به خوبي آگاه بودند كه انهدام و از رده خارج شدن هر كدام از تجهيزات موجب كاهش محسوس كيفيت عملياتي مي‌شود (سند، 89193، 1361).

    توان تجهيزاتي و تسليحاتي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با وجود برخي تلاش‌هاي ارزشمند براي تعمير و نگهداري شناورها، به مرور زمان و در اثر جنگ كاهش يافت. قدرت اين نيرو بعد از درگيري شديد نيروي دريايي آمريكا با ناوچه‌هاي نيروي دريايي ايران در آخر فروردين 1367 شديداً تحليل رفت. در حالي كه نيروي دريايي سپاه از آغاز تا پايان جنگ يك روند فزاينده‌اي را از بابت توان تسليحاتي و عمليات طي كرد كه اساساً به ماهيت اين نيرو برمي‌گشت. نيروي دريايي سپاه پايه قدرت عملياتي خود را نه بر توان تجهيزاتي و كشتي‌هاي جنگي بزرگ بلكه بر نيروي انساني فداكاري استوار ساخت كه از قايق‌هاي تندرو، موشك‌هاي ساحلي و مين‌هاي دريايي بهره مي‌گرفت (علايي، 1374). اين تجهيزات و تسليحات، فن‌آوري نسبتاً پائيني داشتند و كمتر به خارج وابسته بودند. قايق‌هاي تندرو در صنايع نظامي وزارت سپاه ساخته مي‌شد و موتورهاي آنها به دليل تجاري بودن از بازارهاي بين‌المللي قابل تهيه بود. مين‌هاي دريايي نيز از وضعيت مشابهي برخوردار بودند. عملاً بخشي از عمليات‌هاي دريايي سپاه با استفاده از اين دو وسيله جنگي انجام مي‌شد. سومين جنگ افزار مورد استفاده نيروي دريايي سپاه، موشك‌هاي كرم ابريشم يا 2HY بودند كه از چين خريداري مي‌شدند.(1997(Friedman,  به رغم مشكلاتي كه اين موشك‌ها در هدف‌گيري داشتند و يا محدوديت‌هايي كه در اثر فشار غرب بر چين در سال پاياني جنگ به وجود آمد، جمهوري اسلامي ايران تعداد قابل توجهي از اين موشك‌ها را به دست آورد و در سال‌هاي پاياني جنگ از آنها عليه اهداف دريايي استفاده كرد.

    در مجموع، نيروي دريايي ايران براي تأمين اهداف دريايي خود با مشكل تجهيزات و تسليحات روبرو بود. تسليحات نيروي كلاسيك آن به دليل قطع ارتباط با كشورهاي فروشنده اين سلاح‌ها در حال تحليل رفتن بود و نيروي دريايي سپاه اساساً با اتكا به جنگ‌افزارهاي ساده شكل گرفته بود و از اين جهت در برابر نيروي دريايي پيشرفته كشورهاي فرامنطقه‌اي، آسيب‌پذير مي‌نمود. بنابراين سپاه پاسداران براي تأمين اهداف دريايي خود و جبران اين عقب‌ماندگي و محدوديت‌هاي تسليحاتي، استراتژي نظامي متفاوتي در پيش گرفت كه مي‌توان به زبان امروزي آن را جنگ نامتقارن ناميد كه عنصر اصلي راهبرد عملياتي نيروي دريايي ايران را تشكيل مي‌داد.

    به طور كلي، راهبرد عملياتي نيروي دريايي ايران در طول جنگ متأثر از سازمان دوگانه نيروي دريايي ارتش و سپاه از يك طرف و دو نيروي دريايي عراق و قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در پايان جنگ از سوي ديگر بود. عدم تحويل قطعات مورد نياز نيروهاي دريايي از سوي قدرت‌هاي بزرگ به توان آن لطمه زد.

    نوع دوم عمليات‌هاي دريايي ايران از سوي نيروي دريايي غيركلاسيك سپاه انجام مي‌گرفت. اين نوع عمليات‌ها در ابتدا عليه برخي اهداف ثابت عراق مثل سكوهاي البكر و العميه (خداوردي، 1375) و يا عليه كشتي‌هاي غيرنظامي كشورهاي طرفدار عراق صورت مي‌گرفت. اين عمليات‌ها عموماً با استفاده از قايق‌هاي تندرو مجهز به سلاح‌هاي نيمه سبك مثل ميني‌كاتيوشا، مين‌هاي دريايي و موشك‌هاي ساحل به دريا انجام مي‌شد. حملات اين نيرو در سال پاياني جنگ به سوي ناوگان قدرت‌هاي بزرگ فرامنطقه‌اي معطوف شد و به جنگي نامتقارن عليه نيروي دريايي امريكا تبديل گرديد. در اين راهبرد عملياتي، هدف ضربه‌زدن به كشتي‌ها و نفتكش‌هاي حاميان عراق در خليج‌ فارس و اعمال سياست مقابله به مثل بود. از نظر جمهوري اسلامي ايران، امنيت خليج‌ فارس يكپارچه و تفكيك ناپذير است. “امنيت براي همه يا براي هيچ كس” اساس سياست ايران در خليج‌ فارس در سال‌هاي پاياني جنگ محسوب مي‌شد. خليج‌ فارس نمي‌توانست براي ايران ناامن و براي قدرت‌هاي بزرگ و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌ فارس كه در جنگ تحميلي از عراق حمايت مي‌كردند، امن باشد. در مرحله نخست، هدف جنگي ايران برقراري امنيت در خليج‌ فارس و جلوگيري از ورود كالا به عراق بود. با تداوم حملات عراق به كشتي‌ها و نفتكش‌هاي ايران، انجام حملات تلافي‌جويانه عليه اهداف عراقي و حاميان آن به هدف ديگر آن تبديل شد. از آغاز سال 1363 با گسترش حملات عراق به نفتكش‌ها و مراكز نفتي ايران، جمهوري اسلامي ايران در قالب سياست مقابله به مثل حملات خود را عليه كشتي‌هاي حاميان عراق شروع كرد. در اين راستا، مقابله با دولت‌هاي حامي عراق و قدرت‌هاي بزرگ و اقداماتشان كه با دعوت كويت به منطقه آمده بودند، به هدفي براي نيروي دريايي ايران تبديل شد. اين فرايند در طول سال پاياني جنگ جلوه بيشتر و ملموس‌تري يافت. نيروي دريايي ايران به ويژه نيروي دريايي سپاه حملات خود را با توجه به هدف‌هاي سه گانه فوق گسترش داد و با ناوگان قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي درگير شد.

    نيروي دريايي سپاه به خوبي دريافته بود كه در يك جنگ كلاسيك ميدان نبرد را به رقيب قدرتمند واگذار خواهد كرد بدون اينكه بتواند از اقدامات آنها جلوگيري نمايد. بنابراين فرماندهان سپاه در عرصه جنگ دريايي از راهبردي غيرمتعارف استفاده كرده و به جنگي نامتقارن روي آوردند. هدف آنها افزايش توان بازدارندگي ايران در برابر آمريكا بود كه با محاسبات كلاسيك نظامي مبتني بر ميزان تسليحات و جنگ افزارها بدست نمي‌آمد، بلكه از اراده معطوف به اقدام و ضربه زدن غافلگيرانه به نيروي دشمن حاصل مي‌شد. فرماندهان رقيب بايد به اين نتيجه مي‌رسيدند كه اقدامات ايران در جنگ دريايي رودرو و آشكار نيست، امكان زدن ضربه با هدف مشخص به شدت زياد و مكان و زمان آن نامعلوم است و از ابزار مشخصي استفاده نمي‌شود.

    اين راهبرد كه در راستاي بهره‌گيري از آسيب‌پذيري‌هاي دشمن انتخاب شده بود مي‌توانست نقطه ضعف‌هاي ايران را به نقطه قوت تبديل كند و در اراده دشمن براي حضور در منطقه و مقابله با ايران خلل وارد كند. نقطه ضعف راهبرد جنگ نامتقارن اين است كه تنها در مواردي مي‌تواند به موفقيت‌هايي دست يابد كه اراده دشمن براي جنگيدن متزلزل باشد و يا حاضر به پرداخت حداقل هزينه نباشد. ترس از جنگ نامتقارن قبل از آغاز جنگ فراگير، تأثير بيشتري دارد. با شروع جنگ فراگير عملاً راهبرد عملياتي جنگ نامتقارن كمكي به حفاظت از اهداف خودي نمي‌كند. در عمل، هدف آن ضربه زدن به دشمن است و عملاً به انهدام استراتژيك آن نمي‌انجامد و به هدف راهبردي در عرصه نظامي منجر نمي‌شود.

    در هرحال، زماني كه امكان رويارويي مستقيم گسترده وجود ندارد جنگ نامتقارن شايد تنها راهي است كه وجود دارد و ممكن است مانع گسترش جنگ شود و يا حداقل دشمن را براي اقدامات خود به تأملي دوباره وادار سازد.

    (50 :2006Arreguin-Toft, )

    به نظر مي‌رسد راهبرد عملياتي ايران در دو سال پاياني جنگ در برابر ناوگان قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي موجب شد تا آنها براي انجام اقدامات جنگي در خليج‌ فارس تأملي عميق‌تر نمايند.

    ب) تداوم جريان نفت‌

    يكي از عوامل مؤثر در انتخاب راهبرد جنگي و روند تحولات جنگ ايران و عراق، به ويژه در جنگ دريايي، وجود نفت و ضرورت تداوم جريان آن از منطقه بود. تداوم جريان نفت از منطقه نه تنها براي جهان صنعتي حائز اهميت حياتي است و براي حفظ آن حاضر است دست به اقدامات گسترده‌اي بزند، بلكه براي كشورهاي منطقه و به ويژه جمهوري اسلامي ايران نيز از اهميت حياتي برخوردار است. در طول جنگ ايران و عراق عملاً خليج‌ فارس نقطه ثقل استراتژيك ايران بود. بدون صادرات نفت نه تنها ادامه جنگ ميسر نبود بلكه دولت از انجام وظايف اوليه خود نيز باز مي‌ماند. بنادر ايران در خليج‌ فارس گلوگاه اصلي واردات ايران نيز به شمار مي آيند. كشتي‌هاي تجاري و نفتكش‌ها در بنادر و سواحل ايران پهلو گرفته، پس از تخليه بارهاي خود به بارگيري مي‌پرداختند (اسلامي، 1368: 65). مايحتاج عمومي كشور و نيازهاي تسليحاتي و تجهيزاتي جنگ از اين طريق وارد كشور مي‌شدند و سپس در شبكه توزيع قرار مي‌گرفتند. درآمد اصلي ايران از صادرات نفت بود. جمهوري اسلامي ايران براي اداره جامعه و حمايت از جنگ شديداً به درآمدهاي نفتي نياز داشت. سقوط قيمت نفت از سال سوم جنگ لطمه شديدي بر توان ايران براي تجهيز نيروها و تأمين نيازهاي جنگ وارد آورد. دولت تلاش مي‌كرد براي جبران كاهش‌درآمدهاي ناشي از سقوط قيمت نفت، ميزان توليد و صادرات خود را افزايش دهد (دژپسند و رئوفي، 1388: 82). يك مقايسه ساده بين هزينه‌ها و ضررهاي ناشي از جنگ كه طبق محاسبه سازمان برنامه و بودجه براي پنج سال نخست جنگ ارائه شده، نشان مي‌دهد مبلغي بالغ بر 309 ميليارد دلار بوده است، اين درحالي است كه درآمد نفتي ايران در همين مدت حدود 7/67 ميليارد دلار بوده است (دژپسند و رئوفي، 1388: 85). اين آمارها بيانگر آن است كه درآمدهاي نفتي حدود يك پنجم ضررها و هزينه‌هاي جنگ را پوشش مي‌داد. در سال 1982 ج.ا. ايران با استفاده از اهرم نفت، سوريه را به قطع خط لوله نفتي عراق متقاعد ساخت و عملاً لطمه شديدي بر درآمدهاي نفتي عراق وارد آورد. (موسوي، 1388: 79)

    هر دو كشور ايران و عراق به خوبي متوجه بودند كه درآمدهاي نفتي منبع اصلي تأمين هزينه‌اي جنگ و تدارك نيروهاي رزمنده است. آنها تلاش وسيعي را در طول جنگ هشت ساله براي ضربه زدن به درآمدهاي طرف مقابل انجام دادند. بيشترين حملات عراق در خليج فارس به منابع و تأسيسات نفتي و نفتكش‌هايي متمركز بود كه به انتقال نفت ايران مشغول بودند. جزيره خارك به عنوان مهم‌ترين پايانه بارگيري نفت ايران بيشترين تعداد حملات را در خليج‌ فارس در طول جنگ شاهد بوده است. به همين دلايل است كه جنگ دريايي ايران و عراق در خليج فارس بيشتر به جنگ نفتكش‌ها معروف شده است (يزدان‌فام، 1382: 129).

    جريان نفت از منطقه نه تنها براي ايران و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس داراي اهميت حياتي است، براي قدرت‌هاي صنعتي غرب نيز به همان ميزان حياتي به حساب مي‌آيد. ايالات متحده، ژاپن و قدرت‌هاي اروپايي عمده نيازهاي نفتي خود را از كشورهاي حاشيه خليج‌ فارس تأمين مي‌كنند و رفاه‌شان به صورت گسترده به جريان نفت از اين منطقه وابسته است (كردزمن، 1382: 63-89). هارولد براون، وزير دفاع آمريكا در اول دهه 1980 اعلام كرد: <اگر كشورهاي صنعتي و پيشرفته جهان از دسترسي به منابع خليج‌ فارس محروم شوند، نتيجه‌اش ورشكستگي و به دردسر افتادن متحدان و اقتصاد جهاني خواهد بود.> (انصاري و ديگران، 1375: 65). خليج‌ فارس در سياست خارجي آمريكا جايگاه حياتي دارد. تشكيل نيروهاي واكنش سريع در طول جنگ ايران و عراق براي حمايت از منافع آمريكا به ويژه تداوم جريان نفتي بر خليج‌ فارس بود. ريگان تأكيد مي‌كرد <آمريكا اجازه نخواهد داد تا مسكو در گلوگاه نفت جهان مستقر شود.> دكترين‌ها و اقدامات آمريكا در منطقه نشان دهنده جايگاه والاي اين منطقه در سياسيت خارجي اين كشور است (اپستين، 1370: 39-19).

    آمريكا در طول جنگ ايران و عراق تلاش كرد به شيوه‌هاي مختلف مانع پيروزي جمهوري اسلامي ايران بر عراق و در نتيجه تسلط بر چاه‌هاي نفت اين كشور شود. حمايت از نفتكش‌هاي كويت در برابر حملات ايران دقيقاً در جهت گسترش نفوذ آمريكا در منطقه و تأمين امنيت تداوم جريان نفت از منطقه بود. آمريكا و ساير دولت‌هاي غربي در سال 1366، ناوگان عظيمي را براي اسكورت نفتكش‌هاي كويتي وارد منطقه كردند. آنها در پي آن بودند كه مانع اجراي سياست مقابله به مثل ايران شوند. عمليات اسكورت از درياي عمان شروع مي‌شد و تا بنادر كويت ادامه داشت. كشتي‌هاي جنگي آمريكا ضمن حضور گسترده در منطقه و جلوگيري از آسيب زدن به ميدان‌هاي نفتي كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌ فارس، تلاش گسترده‌اي را براي تداوم جريان نفت انجام دادند. ناوچه‌ها و ناوشكن‌هاي آمريكا از اول مرداد 1366 تا پايان جنگ به صورت منظم به اسكورت نفتكش‌ها مي‌پرداختند و تلاش مي‌كردند جريان نفت در منطقه مختل نشود (كال، 1375: 96). حضور نظامي امريكا در منطقه براي اسكورت نفتكش‌هاي كويتي به سلسله حوادثي منجر شد كه در شكل دادن به روند تحولات و پايان جنگ ايران و عراق نقش مؤثري ايفا كردند. به اين ترتيب، ضرورت تداوم جريان نفت از منظر آمريكا و قدرت‌هاي بزرگ اروپايي به مداخله در جنگ و بين‌المللي شدن آن منجر شد (يزدان فام، 1381: 138).

    نفت و منابع نفتي كشور هاي حاشيه جنوبي خليج‌ فارس در تحولات جنگ ايران و عراق به طرق ديگر هم اثرگذار بود. از ميان پنج كشور حاشيه جنوبي خليج‌ فارس دو كشور كويت و عربستان كه بيشترين ذخاير نفتي را دارند، از حاميان پر و پا قرص عراق نيز به شمار مي‌آمدند. آنها كمك‌هاي مالي و مادي زيادي به عراق كردند. بين سال‌هاي 1980 و 1982، حاميان عراق به ويژه عربستان و كويت ماهانه يك ميليارد دلار به عراق پرداخت مي‌كردند. مجموع اين مبالغ طي سال‌هاي ياد شده به 24 ميليارد دلار رسيد. از سال 1982 كمك‌ها بيشتر به صورت صادرات نفت اين دو كشور به نفع عراق صورت مي‌گرفت. از سال 1982، تقريباً روزانه 300 هزار بشكه نفت عربستان و كويت به عراق اختصاص داده مي‌شد و به نفع عراق مي‌فروختند. طبق توافق، عراق متعهد شده بود كه اين حجم نفت و وام‌هاي دريافتي را در آينده پرداخت كند. اين مبالغ در سال 1983، 7/3 ميليارد دلار، در سال 1984، 5/3 ميليارد دلار، در سال 1985، 2/3 ميليارد دلار، در سال 1986، 9/2 ميليارد دلار بود. با اضافه كردن اين ارقام به 24 ميليارد دلار وام نقدي در دو سال اول جنگ، مجموعاً عراق معادل 3/37 ميليارد دلار از دو كشور عربستان و كويت دريافت كرده است (مفيد، 1382: 99). وجود منابع عظيم نفت و صدور آن به خارج، اين فرصت را براي كشورهاي جنوبي خليج‌ فارس و هر دو كشور درگير در جنگ فراهم مي‌آورد تا هزينه‌هاي جنگ را تأمين نمايند. كمك‌هاي آنها به عراق بدون داشتن درآمد هاي كلان نفتي، ممكن و ميسر نمي‌شد.

    به طور كلي، نفت به صورت مستقيم و غيرمستقيم در تأمين نيازهاي جنگ و تداوم آن نقش اساسي داشت و زماني كه منابع نفتي و جريان صدور آن به هدف حملات طرف‌هاي جنگ تبديل شد، ضرورت تداوم آن به ايجاد محيطي منجر شد كه به خاتمه جنگ انجاميد.

     

    ج) رقابت قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در خليج‌ فارس‌

    يكي ديگر از عوامل مؤثر در شكل‌گيري تحولات جنگ ايران و عراق در عرصه دريايي، رقابت قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در خليج‌ فارس بود. در اين دوره نظام دو قطبي بر جهان حاكم بود. در يك طرف بلوك شرق و در را‡س آن شوروي قرار داشت و در سوي ديگر بلوك غرب و در راس آن آمريكا بود. در چنين نظامي كه حالت ايدئولوژيك هم داشت قدرت‌ها به هم بدبين بودند و تلاش مي‌كردند مانع هرگونه نفوذ ديگري در مناطق مختلف جهان شوند. آنها چنين نفوذي را به منزله پيشروي رقيب و شكست و عقب‌نشيني خود تلقي مي‌كردند. هر منطقه‌اي، ولو بي‌اهميت، جايگاه استراتژيك داشت و گامي در جهت راهبردي بلند مدت تلقي مي‌شد كه در صورت موفقيت، شكست طرف مقابل ارزيابي مي‌شد. (20 :2008Mansbach  Rafferty, )

    در چنين فضايي، حمله شوروي به افغانستان به منزله تلاش شوروي براي رسيدن به خليج‌ فارس و دستيابي به مناطق استراتژيك نفتي منطقه ارزيابي شد. به خصوص اينكه در اول دهه 1980، آمريكا متحد اصلي خود، ايران، را از دست داده بود. حضور نظامي گسترده آمريكا در خليج‌ فارس در آغاز جنگ ايران و عراق جدا از مسئله گروگان‌ها در چنين فضايي شكل گرفته بود. اين حضور در نهايت به تشكيل نيروي واكنش سريع و ايجاد مركز فرماندهي خاورميانه - سنتكام1، براي ايجاد موازنه منطقه‌اي عليه جمهوري اسلامي ايران كه به نوعي در اردوگاه رقيب تلقي مي‌گرديد، منجر شد. هر چند تحولات بعدي نشان داد زمامداران امريكا در مورد شناخت سرشت انقلاب اسلامي، خطا كرده‌اند، اما آنها همچنان مراقب بودند كه رقيب از وضعيت بوجود آمده براي تسلط بر منطقه نفت‌خيز منطقه استفاده نكند. به مرور زمان، هرچقدر از آغاز جنگ دور شده و به سوي سال‌هاي پاياني آن نزديك مي‌شويم مناسبات دو ابرقدرت در مورد ايران از حالت رقابت به سوي هماهنگي و همسويي بيشتر سوق مي‌يابد و رفتار رقابتي جاي خود را به رفتار همكاري‌جويانه مي‌دهد. با وجود اين تا آخر جنگ، رقابت آنها براي رسيدن به موقعيت برتر در منطقه خليج‌ فارس قابل مشاهده است. نيروي نظامي هر دو ابرقدرت در سال‌هاي پاياني در منطقه افزايش يافت و آنها مراقب يكديگر بودند كه موقعيت خود را حفظ كنند.

    دعوت كويت از دو ابرقدرت و قدرت‌هاي بزرگ اروپايي و آسيايي مثل انگلستان، فرانسه و چين براي اسكورت نفتكش‌‌‌هاي كويتي نقطه عطفي در جنگ دريايي، تحولات منطقه و رقابت ابرقدرت‌ها در خليج‌ فارس بود كه موجب تشديد حضور نظامي آنها در منطقه شد. دعوت كويت به ماه‌هاي پاياني سال 1365 برمي‌گردد. در اين زمان عراق استراتژي بين‌المللي كردن جنگ را در پيش گرفته بود. بغداد حملات وسيعي را عليه مراكز و تأسيسات نفتي و نفتكش‌هاي ايراني انجام مي‌داد و جمهوري اسلامي ايران با اتخاذ سياست تلافي‌‌جويانه در صدد بود مانع تداوم اين حملات شود. اما با توجه به اينكه عراق بطور آشكار هيچ كشتي و نفتكشي در منطقه نداشت نفتكش‌هاي حاميان آن هدف حملات تلافي‌جويانه ايران واقع مي‌شدند. كويت براي مقابله با اين حملات از قدرت‌هاي بزرگ خواست كه از نفتكش‌هايش حمايت كنند (يزدان‌فام، 1382: 283). در آغاز كار، 11 فروند نفتكش براي ثبت مجدد و برافراشتن پرچم قدرت‌هاي بزرگ پيشنهاد شد، اما آمريكا پاسخ قطعي و مثبت به كويت نداد. پاسخ شوروي از همان ابتدا مثبت بود و اين كشور پس از اندك زماني مراحل ثبت نفتكش‌هاي كويتي را آغاز كرد. آمريكا وقتي متوجه چنين موضوعي شد به سرعت دودلي را كنار گذاشت. طبق دستور وزير دفاع وقت آمريكا، كاسپارواينبرگر، ثبت نفتكش‌هاي كويتي بدون طي همه مراحل قانوني انجام گرفت. وي در كتاب خاطرات خود مي‌نويسد: <گارد ساحلي كمك بسياري كرد و من هر جا توانستم دستور چشم پوشي از قوانين را دادم تا اينگونه مسايل باعث كندي عمل و به عقب افتادن عمليات نشود.> (واينبرگر، 1370:130) عمليات اسكورت نفتكش‌هاي كويتي از سوي آمريكا از اول مرداد 1366 آغاز شد و تا پايان جنگ ادامه يافت.

    در اين مدت كشورهاي ديگر اروپايي نيز به ناوگان دريايي آمريكا ملحق شدند و هركدام در بخشي از دريا و يا فعاليت‌هاي دريايي براي تأمين جريان صدور نفت و آمد و شد كشتي‌ها فعال بودند. شوروي نيز تعدادي از كشتي‌هاي جنگي خود را به منطقه فرستاده بود و در آب‌هاي خليج‌ فارس، درياي عمان و اقيانوس هند فعال بودند. در طول اين مدت، نيروهاي نظامي ايران و آمريكا حدود 12 بار با يكديگر درگير شدند و يا به سوي اهداف همديگر حمله كردند كه آخرين آنها حمله ناو آمريكايي به هواپيماي مسافربري ايران در خليج‌ فارس بود كه به پايان جنگ انجاميد (يزدان‌فام، 1380: 310).

     

    نتيجه‌گيري‌

    بررسي تحولات دريايي جنگ ايران و عراق در خليج‌ فارس و روند رو به رشد آن نشان دهنده نقش برجسته آن در چگونگي فرايند پايان جنگ است. گسترش جنگ در عرصه دريايي به يك تغيير اساسي در جنگ ايران و عراق منجر شد. جنگ ديگر به مرزهاي دو كشور محدود نمي‌شد. جنگ نفت‌كش ها آغاز گستر ش هزينه‌هاي جنگ به كشورهاي ثالث بود. نفت‌كش‌ها به شدت آسيب ديدند و جريان عادي نفت به دنياي صنعتي غرب به مخاطره افتاد.

    در پي آغاز تنش‌زدايي در مناسبات دو ابرقدرت، آمريكا و شوروي در يك روند روبه رشد از يك وضعيت متفاوت رويارويي و رقابت كامل، به سوي رقابت محدود و همكاري گسترده تغيير موضع دادند. در بروز اين تحول بصورت عام بايد به تحولات داخل شوروي و بروز تغييرات بنيادين در نگرش رهبران اين كشور به غرب و خصومت با آن توجه كرد. اما در بُعد منطقه‌اي و خاص، عامل انقلاب اسلامي، جنگ ايران و عراق، نفت خليج‌ فارس و ناكامي آمريكا براي نزديكي به جمهوري اسلامي ايران در ماجراي مك فارلين تأثير اساسي در بروز تحول در مناسبات دو ابرقدرت در قبال جنگ ايران و عراق داشت. نااميدي سران شوروي و آمريكا از رسيدن به توافق با جمهوري اسلامي ايران و تقويت نفوذ و موقعيت خود در اين كشور و منطقه خليج‌ فارس، به همراه تداوم جنگ ايران و عراق و خطرات احتمالي پيروزي ايران بر منافع آنها، دو ابرقدرت را به اين جمع‌بندي رساند كه براي حفظ وضع موجود در منطقه و جلوگيري از به هم خوردن توازن منطقه‌اي راهي جز هماهنگي و همكاري براي جلوگيري از سقوط رژيم صدام حسين و مهار انقلاب اسلامي ايران ندارند. بدين ترتيب، طي سال‌هاي پاياني جنگ، مواضع دو ابرقدرت در مورد جنگ ايران و عراق به هم نزديك شده و موجب هماهنگي بيشتر در اعمال فشار به ايران در عرصه دريايي، سياست تسليحاتي و عرصه ديپلماتيك در سازمان ملل و روابط دو جانبه شد (يزدان‌فام، 1376: 189-235). اگر ابرقدرت‌ها در رقابت با يكديگر نيروي دريايي خود را وارد منطقه خليج‌ فارس كرده بودند با هماهنگي يكديگر مشغول حمايت از جريان نفت، رژيم صدام و جلوگيري از پيروزي انقلاب بودند و به كمك هم توانستند مانع سرنگوني حكومت صدام از سوي ايران بشوند. در سال پاياني جنگ، تلاش‌هاي گورباچف در نزديكي به آمريكا و تنش‌زدايي در جهان، به نتيجه رسيد و رقابت آنها به سرعت به دوستي تبديل شد. آنها همكاري وسيعي را براي جلوگيري از بروز خطرات ناشي از پيروزي ايران آغاز كردند كه به دوستي در ساير حوزه‌ها و كنار گذاشتن نسبتاً كامل رقابت در سراسر جهان منجر شد.

    بدين ترتيب، جنگ دريايي ايران و عراق در تعامل با مولفه‌ها و تحولات عرصه استراتژيك در سطح منطقه و جهاني، تأثيرات زيادي بر جاي گذاشت و متأثر از آنها روند خاصي را طي كرده و به مرحله پاياني رسيد. جنگ دريايي ايران و عراق تعامل پيچيده‌اي از سطوح گوناگون تحولات، تصميمات و راهبردها را در جنگ نشان داد. بدون توجه به ابعاد گوناگون، عوامل متعدد و سطوح مختلف نمي‌توان تصميمي مناسب و مفيد براي ملت خود اتخاذ كرد. راهبرد نظامي كشورهاي درگير در جنگ به همان ميزان كه بر اصول اساسي و بنيادين استوار است تحت تأثير روند تحولات، نتايج متفاوتي به بار مي‌آورد. توجه به اهميت و جايگاه ضروري تداوم جريان نفت و پيامدهاي آن در طرح‌ريزي و تصميم‌گيري چنان اهميتي دارد كه هرگونه كم‌توجهي به آن مي‌تواند پيامدهاي ناگواري به همراه داشته باشد. هيچ كشوري نمي‌تواند يك تنه با همه كشورهاي منطقه درگير شود و سربلند از آن بيرون آيد. استراتژي نظامي و امنيتي كشور بدون توجه به اصل بنيادي فوق موجب هدر رفتن منابع و امكانات كشور مي‌شود، بدون اينكه دستاوردي داشته باشد. مناسبات ابرقدرت‌ها و قدرت‌هاي بزرگ نه يكسان است و نه در تضاد و يا دوستي هميشگي. شناخت اين مناسبات و تحولات به وجود آمده در آن مي‌تواند كشورهاي كوچك را در تدوين و اعمال استراتژي مناسب و مفيدتر ياري كند. چنين مناسباتي در سطوح عملياتي مؤثر است و مي‌تواند تحت تأثير يك سلسله تحولات عيني در جاهاي مختلف باشد. جمهوري اسلامي ايران توانست با آگاهي نسبت به تحولات به وجود آمده در مناسبات دو ابرقدرت و ضرورت تداوم جريان نفت و اهميت حياتي آن براي كشورهاي صنعتي و همچنين تفاوت در توان نظامي، سياسي و اقتصاد خود با كشورهاي حاضر در منطقه، از تشديد جنگ دريايي خودداري كرده و از بروز پيامدهاي ناگوار و غيرقابل جبران جلوگيري نمايد.

    منابع و ماخذ

    - اپستين، ج. (1370). استراتژي و طرح‌ريزي نيروها براي اهداف امريكا در خليج‌فارس. ترجمه كاوه باسمنجي. تهران: روشنگران.

    - اسدي، بيژن. (1368). خليج‌فارس از ديدگاه آمار و ارقام . تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي.

    - انصاري، مهدي. و ديگران. (1375). روزشمار جنگ ايران و عراق: هجوم سراسري، كتاب چهارم. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

    - خداوردي، مهدي. (1375). نبرد العميه: گزارش تحليلي و مستند عمليات كربلاي 3. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

    - دژپسند، فرهاد. و رئوفي، حميدرضا. (1388). اقتصاد ايران در دوران جنگ تحميلي. تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - ديفرونزو، ك. و. (پائيز 1383). "افزايش ابزارها در جنگ ايران و عراق: ناسازگاري عناصر استراتژي صدام". فصلنامه تخصصي جنگ ايران و عراق: نگين ايران ، 15-16.

    - رائين، اسماعيل (2536). دريانوردي ايرانيان، جلد 1. تهران: بي‌نا.

    - سند. (89193). 1361. تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - (1361). سند 89193. مركز. (1/8/61) ص 26. تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - علايي، حسين. (1374، 10 3). چگونگي توسعه سازمان رزم نيروي دريايي سپاه . تهران، مركز اسناد دفاع مقدس، نوار شماره 31741.

    - علايي، حسين. (1381، 3 4). جنگ دريايي. (م. يزدان‌فام، مصاحبه كننده)

    - فدوي، علي. (1378، 2 12). پيدايش نيروي دريايي سپاه. (م. ي. رشيد، مصاحبه كننده)

    - كال، اسپريد. هال. (بهار 1375). جنگ نفتكش‌ها جنبه‌اي از جنگ ايران و عراق. فصلنامه تاريخ جنگ ، شماره 11.

    - كردزمن، آنتوني.، و واگنر، آ. آ. (زير چاپ). درس‌هايي از جنگ‌هاي نوين: جنگ ايران و عراق. تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - كردزمن، آنتوني (1382). غرب و منازعه دريايي در خليج فارس: 1987. فصلنامه تخصصي جنگ ايران و عراق: نگين ايران ، 5، 63-89.

    - مجتهدزاده، پيروز (1379). خليج‌فارس: كشورها و مرزها. تهران: عطايي.

    - مركز اسناد دفاع‌ مقدس (1377). سپاه و تشكيلات. تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - مفيد، كامران. (1382). هزينه اقتصادي جنگ ايران و عراق ص 92. نگين ايران ، 5، 92-103.

    - منصوري، مجيد (1388). طليعه پيروزي. تهران: دفتر پژوهش‌هاي نظري و مطالعات راهبردي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران.

    - موسوي، سيد مسعود (1388). "موضع‌گيري و عملكرد سوريه در جنگ هشت ساله". در م. يزدان‌فام، خاورميانه و جنگ ايران و عراق (مجموعه مقالات) (ص. 153-184). تهران: مركز اسناد دفاع مقدس.

    - نصري، قدير (1387). خليج فارس و اهميت آن. تهران: مركز مطالعات استراتژيك دفاعي.

    - واينبرگر، كاسپار. (1370). نبرد در خليج‌فارس فصلي از كتاب خاطرات واينبرگر. (م. مفيدي طباطبايي، مترجم) تهران: نشر صرير.

    - يزدان‌فام، محمود (1376). "تأثير تحولات نظام بين‌المللي بر پذيرش قطعنامه 598". در دفتر بررسي‌هاي سياسي، انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين‌المللي (ص. 235 - 189). تهران: سازمان تبليغات اسلامي.

    - يزدان‌فام، محمود (1382). روزشمار جنگ ايران و عراق: جنگ نفتكش‌ها جلد 50. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.

    يزدان‌فام، محمود (1380). سيماي خليج فارس در واپسين سال جنگ ايران و عراق. ماهنامه نگاه ، 89-103.

    يزدان‌فام, محمود (تابستان 1381). عوامل و دلايل گسترش جنگ ايران و عراق. فصلنامه تخصصي جنگ ايران و عراق: نگين ايران , 1، 3548.

    沅侨跐

    ugerrA -鉺serP ytisrevinU egdirbmaC :KU ,egdirbmaC . :KU .tcilfnoc cirtemmysa fo yroeht A :sraw niw kaew eht woH .)2006( .I ,tfoT-n.

    etihW ?kcalB :kroY weN .1988-1980 ,riA eht ni raW qarI-narI .B ,dazraF ?,.T ,repooC -.

    ,sserP weivtseW :nodnoL . seitilaeR yratiliM dna snoitaleR cigetartS :tseW eht dna fluG ehT .)1998( .H .A ,namsedroC -.

    sserP etutitsnI lavaN :silopannA .yB 1998-1997 ,smetsys snopaew lavan dlrow ot ediug etutitsnI lavaN ehT .)1997( .N ,namdeirF -.

    egdeltuoR :nodnol . citilop labolg ot noitcudortni  )2008( .L .K ,ytreffaR ?,.W .R ,hcabsnaM -.

    96194826A0CA3575A930FB123AD3ED0B9=ser?lm th.egaplluf/tsg/moc.semityn.yreuq//:ptth :ta elbaliavA .rebmetpeS ,semiT kroY weN ,pU staeH 'raW reknaT' qarI-narI ,aeS dna riA morF .)1987( enialE ,oniloicS -0