ورود غرب به خليج فارس 1985-1987
- مولف
- آنتونی کردزمن
- مترجم
- پریسا کریمی نیا
- مالک
- موسسه مطالعات سياسي فرهنگي انديشه ناب
- موضوع
- روابط بین الملل
- زبان
- فارسی
- شماره
- شماره ی سوم
- شابک
- ندارد
- تاریخ انتشار
- ۳۰ بهمن ۱۳۸۱
- محل انتشار
- مجله نگین ایران
- ناشر
- مجله نگین ایران
اشاره
آنتوني كردزمن يكي از كارشناسان برجسته حوزه خاورميانه و متخصص مسائل نظامي و امنيتي است. از وي كتا ب ها و مقالات متعددي درباره مسائل نظامي و استراتژيك به چاپ رسيده كه مورد رجوع محققان و افراد صاحب نظر است. مقاله زير كه در دو قسمت درج مي شود، ترجمه بخشي از كتاب غرب و خليج [فارس] است. درج اين مقاله دليلي بر درستي همه مطالب و موافقت با ديدگاه هاي نويسنده نيست. وي در مواردي مدعي است كه ايران از رژيم اسرائيل سلا ح خريداري كرده است، در حالي كه، در اين دوره، جمهوري اسلا مي ايران سلا ح هاي مورد نياز خود را جدا از توليدات داخلي و غنائم جنگي، از بازارهاي آزاد بين المللي و با چند برابر قيمت تهيه مي كرد . به همين گونه است ادعاهاي نويسنده در مورد انجام اقدامات خرابكارانه و بمب گذاري در كويت كه نمي توانست با سياست هاي منطقه اي و نظامي جمهوري اسلا مي ايران مبني بر حفظ آرامش در منطقه، مخالفت با گسترش جنگ و حضور نظامي قدرت هاي بزرگ در خليج فارس سازگار باشد. استفاده نويسنده از منابع صرفاً غربي در مواردي موجب ادعاهاي غير قابل قبول شده و بر تحليل دقيق آن لطمه زده است كه مطمئنا، خوانندگان فهيم فصلنامه دقت لا زم را خواهند داشت. با اين حال، با توجه به ضرورت آشنايي خوانندگان عزيز با ديدگاه هاي نخبگان فكري و كارشناسان نظامي غرب در مورد جنگ ايران و عراق و بهره برداري از نقاط مثبت آنها، قسمت اول فصل دهم كتاب مزبور با رعايت اصل امانت در ترجمه ارائه مي شود.
اهميت موضوع روابط استراتژيك غرب با دولت هاي خليج فارس طي دوره 1986(1365) و 1987(1367) افزايش يافت. جنگ ايران و عراق به مرحله اي رسيد كه براي نخستين بار به نظر مي رسد احتمال پيروزي ايران بيشتر باشد؛ مرحله اي كه تهديد ايران عليه كشتيراني و دولت هاي جنوبي خليج فارس عملي شد. اين فشارها دخالت همه جانبه نظامي امريكا و تعدادي از متحدان اصلي اروپايي اش را در خليج فارس به دنبال داشت. تقريباً بلافاصله اين دخالت، وابستگي امريكا به حمايت عربستان و ديگر دولت هاي جنوب خليج فارس و وابستگي متقابل اين كشورها به حضور نظامي غرب را نمايان كرد.
در همين زمان، وقوع حوادثي، مشكلات استراتژيكي را در روابط غرب با دولت هاي خليج فارس ايجاد كرد. امريكا نيز به دليل افشاي ماجراي مبادله مخفي سلاح با گروگان ها از سوي ايران عميقاً شرمسار شد؛ موضوعي كه واشنگتن را با اختلافات سياسي جديدي بر سر فروش سلاح به منطقه و كسب حمايت متحدان اروپايي و دولت هاي خليج فارس روبه رو كرد. دولت هاي جنوب خليج فارس به نوبه خود دريافته بودند كه آسيب پذيري، پراكندگي و توان محدود نظامي شان مي تواند امنيتشان را تهديد كند.
هم كشورهاي غربي و هم دولت هاي جنوب خليج فارس دلايل متعددي براي وابستگي متقابلشان نسبت به يكديگر داشتند. اين موضوع، به ويژه درباره عربستان و امريكا بيشتر صدق مي كرد. بدين ترتيب، امريكا به سرعت مداخله در خليج فارس را در پيش گرفت؛ موضوعي كه بيشتر به روابط نظامي اين كشور با عربستان، بحرين و عمان بستگي داشت. عربستان و دولت هاي كوچك تر خليج فارس، به نوبه خود دريافتند كه حضور قدرتمند امريكا در خليج فارس براي جلوگيري از تهديد فزاينده ايران ضروري است.
اشاره
آنتوني كردزمن يكي از كارشناسان برجسته حوزه خاورميانه و متخصص مسائل نظامي و امنيتي است. از وي كتا ب ها و مقالات متعددي درباره مسائل نظامي و استراتژيك به چاپ رسيده كه مورد رجوع محققان و افراد صاحب نظر است. مقاله زير كه در دو قسمت درج مي شود، ترجمه بخشي از كتاب غرب و خليج [فارس] است. درج اين مقاله دليلي بر درستي همه مطالب و موافقت با ديدگاه هاي نويسنده نيست. وي در مواردي مدعي است كه ايران از رژيم اسرائيل سلا ح خريداري كرده است، در حالي كه، در اين دوره، جمهوري اسلا مي ايران سلا ح هاي مورد نياز خود را جدا از توليدات داخلي و غنائم جنگي، از بازارهاي آزاد بين المللي و با چند برابر قيمت تهيه مي كرد . به همين گونه است ادعاهاي نويسنده در مورد انجام اقدامات خرابكارانه و بمب گذاري در كويت كه نمي توانست با سياست هاي منطقه اي و نظامي جمهوري اسلا مي ايران مبني بر حفظ آرامش در منطقه، مخالفت با گسترش جنگ و حضور نظامي قدرت هاي بزرگ در خليج فارس سازگار باشد. استفاده نويسنده از منابع صرفاً غربي در مواردي موجب ادعاهاي غير قابل قبول شده و بر تحليل دقيق آن لطمه زده است كه مطمئنا، خوانندگان فهيم فصلنامه دقت لا زم را خواهند داشت. با اين حال، با توجه به ضرورت آشنايي خوانندگان عزيز با ديدگاه هاي نخبگان فكري و كارشناسان نظامي غرب در مورد جنگ ايران و عراق و بهره برداري از نقاط مثبت آنها، قسمت اول فصل دهم كتاب مزبور با رعايت اصل امانت در ترجمه ارائه مي شود.
اهميت موضوع روابط استراتژيك غرب با دولت هاي خليج فارس طي دوره 1986(1365) و 1987(1367) افزايش يافت. جنگ ايران و عراق به مرحله اي رسيد كه براي نخستين بار به نظر مي رسد احتمال پيروزي ايران بيشتر باشد؛ مرحله اي كه تهديد ايران عليه كشتيراني و دولت هاي جنوبي خليج فارس عملي شد. اين فشارها دخالت همه جانبه نظامي امريكا و تعدادي از متحدان اصلي اروپايي اش را در خليج فارس به دنبال داشت. تقريباً بلافاصله اين دخالت، وابستگي امريكا به حمايت عربستان و ديگر دولت هاي جنوب خليج فارس و وابستگي متقابل اين كشورها به حضور نظامي غرب را نمايان كرد.
در همين زمان، وقوع حوادثي، مشكلات استراتژيكي را در روابط غرب با دولت هاي خليج فارس ايجاد كرد. امريكا نيز به دليل افشاي ماجراي مبادله مخفي سلاح با گروگان ها از سوي ايران عميقاً شرمسار شد؛ موضوعي كه واشنگتن را با اختلافات سياسي جديدي بر سر فروش سلاح به منطقه و كسب حمايت متحدان اروپايي و دولت هاي خليج فارس روبه رو كرد. دولت هاي جنوب خليج فارس به نوبه خود دريافته بودند كه آسيب پذيري، پراكندگي و توان محدود نظامي شان مي تواند امنيتشان را تهديد كند.
هم كشورهاي غربي و هم دولت هاي جنوب خليج فارس دلايل متعددي براي وابستگي متقابلشان نسبت به يكديگر داشتند. اين موضوع، به ويژه درباره عربستان و امريكا بيشتر صدق مي كرد. بدين ترتيب، امريكا به سرعت مداخله در خليج فارس را در پيش گرفت؛ موضوعي كه بيشتر به روابط نظامي اين كشور با عربستان، بحرين و عمان بستگي داشت. عربستان و دولت هاي كوچك تر خليج فارس، به نوبه خود دريافتند كه حضور قدرتمند امريكا در خليج فارس براي جلوگيري از تهديد فزاينده ايران ضروري است.
زمينه هاي مداخله غرب در خليج فارس
براي درك رويدادها، فهم دو تحول مهم كه طي سال 1985(1364) و اوايل سال 1986(1365) روي داد، ضروري است. اين دو تحول، تحويل پنهاني سلاح هاي امريكايي به ايران و تأثير تصرف شبه جزيره فاو از سوي نيروهاي ايران بود. خبر تحويل پنهاني سلاح ها به بروز بحران در روابط واشنگتن با دولت هاي خليج فارس منجر شد؛ اختلافي كه امريكا را بر آن داشت تا به سرعت نفتكش هاي كويتي را در خليج فارس مجدداً پرچم گذاري و اسكورت كند. تصرف فاو از سوي نيروهاي ايران دوباره اين كشور را به منزله تهديدي واقعي هم براي عراق و هم براي كويت مطرح كرد و به آغاز و گسترش جنگ نفتكش ها و حملات فزاينده ايران به كشتيراني بي طرف و دولت هاي جنوب خليج فارس منجر شد.
تاريخچه تصميم امريكا براي تبادل سلاح با گروگان ها، فرآيند پيچيده اي است كه در آن، تلاش دولت ريگان براي بهبود روابط امريكا با ايران به مبادله سلاح با گروگان ها انجاميد و سپس، پول دريافت شده براي ضدانقلابيون نيكاراگوئه (كنتراها) هزينه شد. در فرآيند مزبور، مديريت اين عمليات پنهاني از يك روند تصميم گيري بين سازماني در درون دولت امريكا كه عمدتاً با فروش پنهاني سلاح مخالف بودند، به يك واحد كوچك و غيرمجرب متشكل از طرفداران سرسخت آن در كاخ سفيد تغيير يافت. مبادلات تسليحاتي در سال 1985 (1364) آغاز شد و تصميمات دولت ريگان در اين زمينه رسوايي بزرگي را در سال 1987 (1366) به بار آورد. طي يك سلسله مبادلات كه هنوز كاملاً تشريح نشده است، تعدادي از مقامات اسرائيلي و مشاوران غيردولتي امريكا، مقامات برجسته و رئيس سازمان اطلاعات مركزي اين كشور را متقاعد كردند كه امريكا مي تواند پيوندهاي سياسي خود را با افراد ميانه رو ايران بازسازي كند و گروگان هاي امريكايي را كه از سوي گروه هاي شيعه لبناني طرفدار ايران به گروگان گرفته شده بودند، آزاد كند.
بر خلاف احتياط هاي جدي سيستم امنيت ملي امريكا، اين كشور مجبور شد به دليل عدم كارآيي راه حل هاي نظامي در حل مشكل تروريسم و گروگانگيري با رژيم ايران ارتباط برقرار كند.
دستگيري، شكنجه و قتل ويليام باكلي(پاورقي 3)، رئيس پايگاه سيا در بيروت، در 16 مارس 1984(23/12/1362) عامل اصلي اين روند بود. برخي از اعضاي ستاد شوراي امنيت ملي(پاورقي 4) معتقد بودند كه مرگ وي يكي از دلايلي بود كه نشان داد تلاش هاي ضدتروريستي دولت امريكا در مقابل گروه هاي لبناني طرفدار ايران به نتيجه نرسيده است و امريكا نمي تواند شهروندان دربند خود را آزاد كند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه تنها راه امريكا براي آزادي گروگان ها و به طور كلي، تقويت موقعيت خود در خليج [فارس]، بهبود روابطش با ايران است.
در اين بين، چند تن از مقامات ارشد ساير كشورها مدت ها امريكا را براي انجام اين ديدارها ترغيب مي كردند. در اين راستا، در روز 4 و 5 ماه مي 1985(14/2/1364)، ميخائيل ليدن(پاورقي 5) از مشاوران شوراي امنيت ملي، طي ديدار از اسرائيل با شيمون پرز، نخست وزير و اعضاي برجسته سازمان اطلاعاتي اين رژيم مذاكره كرد. هنوز مشخص نيست كه آيا ليدن اين اقدام را پس از مذاكره با مقامات ارشد امريكا انجام داد يا پس از ملاقات با مقامات اطلاعاتي اروپا. هم چنين، معلوم نيست كه آيا او طبق درخواست رسمي رابرت مك فارلين، مشاور امنيت ملي، دست به اين اقدام زد يا نه؟
در هر صورت، ليدن در اواسط ماه مي سال 1985(1364)، گزارش مشروحي را به مك فارلين ارائه داد و وي نيز در 20 مي سال 1985، از سازمان اطلاعاتي امريكا خواست يك برآورد اطلاعاتي ويژه ملي (پاورقي 6) را درباره ايران تهيه كنند. درگفته هاي ليدن، موارد دستوري به ندرت ديده مي شد. جورج شولتز، وزير خارجه امريكا، در 5 ژوئن سال 1985(15/3/1364) به طور رسمي به اقدامات ليدن اعتراض كرد. مك فارلين در پاسخ به اين اعتراض در 14 ژوئن گفت خود وي ليدن را از فروش سلاح منع كرده است. اين در حالي بود كه شوراي امنيت ملي در صدد توسعه طرح هايي براي ديدار از ايران بود.
اين تلاش ها با ربوده شدن هواپيماي خطوط هوايي TWA پرواز شماره 847 از سوي گروه هاي طرفدار ايران در لبنان در 14 ژوئن سال 1985(24/3/1364) با سرعت بيشتري دنبال شد، به طوري كه ريگان، رئيس جمهور امريكا، طي يك سخنراني، از ايران به منزله بخشي از يك كنفدراسيون دولت هاي تروريست و نوع جديد بين المللي جنايت جمعي نام برد و ستاد شوراي امنيت ملي نتيجه گيري كرد كه امريكا اقدامات تنبيهي محدودي را مي تواند اجرا كند.(2) در مباحث مربوط به نقش اسرائيل، موضوع ايران دوباره مورد توجه دونالد ريگان، رئيس دفتر رئيس جمهور، قرار گرفت. موضوع طرز برخورد با ايران كم كم در سطح سياسي بررسي شده و از حوزه سياست خارجي جدا مي شد.
در17ژوئن سال 1987(27/3/1364)، مك فارلين طي يادداشتي با عنوان دستورالعمل تصميم امنيت ملي (پاورقي 7) به جورج شولتز، وزيرخارجه و كاسپار واينبرگر، وزير دفاع، گزينه فروش سلاح و اطلاعات را به آنها توصيه كرد.(3) هر دو وزير مباحث موجود در نوشته شوراي امنيت ملي را رد كردند. جورج شولتز در 29 ژوئن اعلام كرد كه اين پيشنهاد، با منافع امريكا مخالف و مغاير است و واينبرگر نيز در 16 ژوئن گفت اين نوشته مضحك تر از آن است كه بتوان درباره اش صحبت كرد.(4)
در اين مرحله، اهميت معضل گروگان هاي امريكا به تدريج از مسائل استراتژيك فراتر رفته و با هر مورد گروگانگيري تقويت نيز مي شد، به ويژه زماني كه سوريه در اواخر سال 1985 (1364) امريكا را از شكنجه و قتل بركلي آگاه كرد.
در اين ميان، چند تن از اسرائيلي ها، امريكا را به سوي مذاكره با ايران سوق مي دادند. ديويدكيمخه (پاورقي 8) وزير امورخارجه اسرائيل، دست كم از اوايل پاييز سال 1984(1364)، امريكا را تشويق مي كرد تا در مذاكره با ايران پيشقدم باشد. در 3 جولاي سال 1985(12/4/1364)، وي از كاخ سفيد ديدن كرد و از مك فارلين خواست تا مجدداً اين پيشنهاد را مطرح كند. هم چنين، تاكيد كرد كه اين درخواست بر اساس نظرات شيمون پرز است.
در 13 جولاي، فرستاده سري ديگر اسرائيل با مك فارلين ملاقات كرد. روز بعد، مك فارلين تلگرافي را براي شولتز فرستاد كه در آن، از پيشگامي براي مذاكره با ايران حمايت شده بود؛ موضوعي كه نشان دهنده حمايت امريكا از هفت گروگان خود در لبنان بود. در پاسخ اين تلگراف شولتز اعلام كرد كه امريكا بايد علاقه خود را بدون هيچ گونه حمايت رسمي نشان دهد؛ بنابراين، لازم است كه مك فارلين در اين زمينه، را‡ساً اقدام بكند.
با اين كه درباره تصديق آنچه در آينده اتفاق افتاد، نظري وجود ندارد، اما مك فارلين در يكي از روزهاي13 تا 17 جولاي با رئيس جمهور ريگان كه به دليل عمل جراحي در بيمارستان بستري شده بود، ملاقات كرد. مك فارلين نتيجه گفت وگوهاي آن روز را موافقت رئيس جمهور با مذاكره با ايران عنوان نمود. وي در مذاكرات اوليه با ايران از دو نفر دلال اسلحه استفاده كرد كه يكي از آنها فردي عربستاني به نام عدنان قاشقچي و ديگري فردي ايراني به نام منوچهر قرباني فر بود كه گفته مي شد مشاور نخست وزير است. هم چنين، ليدن به پيشنهاد ديويدكيمخه، يك دلال اسرائيلي اسلحه به نام ال شويهر را به مك فارلين معرفي كرد.
ليدن در اواخر جولاي در اسرائيل با كيمخه، قرباني فر، شويهر و يعقوب نمروديان - كه فروشنده اسرائيلي اسلحه بود - ملاقات كرد.5 نتيجه اين ديدار طرح فروش موشك هاي امريكايي ضدتانك تاو (پاورقي 9) و موشك هاي زمين به هواي هاوك (پاورقي 10) در مقابل گروگان ها بود كه به ملاقاتي در 6 اوت 1986(15/5/1365) در كاخ سفيد منجر شد. هر چند جزئيات اين ملاقات معلوم نيست، اما آنچه روشن است اين كه موضوع اصلي بحث، چگونگي مبادله سلاح با گروگان ها بود كه رئيس سازمان سيا، ويليام كيسي؛ ريگان، رئيس جمهور امريكا؛ و بوش، معاون رئيس جمهور؛ از آن حمايت و جورج شولتز، وزيرامورخارجه؛ و واينبرگر، وزير دفاع، با آن مخالفت كردند.(6)
به نظر نمي رسيد كه اين نشست نتيجه اي رسمي داشته باشد، اما نتيجه عملي آن اين بود كه اسرائيل احساس كرد اقتدار لازم را در شوراي امنيت ملي امريكا به دست آورده است. بدين ترتيب، نخست، صد فروند موشك در 30 اوت سال 1985 (8/6/1364) و بعد از آن در 14 سپتامبر سال 1985(23/6/1364)، چهارصد فروند ديگر به ايران تحويل داده شد.
<img alt=رزمندگان اسلام src=Image/PMNE0323.jpg align=left Border=1>
هر چند بعد از دريافت اين سلاح ها كشيش بنجامين وير،(پاورقي 11) يكي از گروگان هاي امريكايي، در 14 سپتامبر آزاد شد، اما اين اقدام در حد انتظار مسئولان كاخ سفيد نبود، چرا كه آنها انتظار داشتند كه تعداد بيشتري از گروگان ها آزاد شوند. بدين ترتيب، در سال 1986(1365)، زماني كه امريكاييان مستقيماً با كشتي به ايران سلاح فرستادند، يكي ديگر از آنها آزاد شد و ساير گروگان ها براي اعمال فشار بر امريكا در دست گروگانگيران باقي ماندند؛ الگويي كه هم چنان تا زمان آزادي كشيش لاورنس جنكو (پاورقي 12) در 26 جولاي 1986(4/6/1365) و ديويد جاكوبس (پاورقي 13) در 2 نوامبر 1986 (11/8/1365) تكرار شد.
بعد از هر يك از اين اقدامات، گروه هاي لبناني، تنها يك سوم يا نصف تعداد گروگان هاي مورد نظر امريكا را آزاد كردند. در واقع، به نظر مي رسد كه گروه هاي مزبور براي گرفتن گروگان هاي جديد تشويق مي شدند تا از اين راه، خلا‡ ناشي از آزادسازي خنثي شود. هنگامي كه موضوع ارسال پنهاني سلاح از سوي امريكا در اوايل نوامبر 1986(1365) افشا شد، گروه هاي لبناني بيشتر گروگان هاي امريكايي را مانند زمان قبل از ارسال سلاح در اختيار داشتند.(8)
بدين ترتيب، مسئله گروگان ها باعث شد تا ريگان تصميم بگيرد با ايرانيان تماس برقرار كند. اين تماس ها از طريق قاشقچي و قرباني فر صورت گرفت. هم چنين، بنا به پيشنهاد ديويد كيمخه، ليدن، شويهر، دلال اسرائيلي سلاح را به مك فارلين معرفي كرد.
بايد يادآور شد فروش پنهاني اسلحه معامله بزرگي بود كه اثرات عمليات استانچ (پاورقي 14) را كاهش داد؛ عملياتي كه از سال 1983(1362) براي محدود كردن ارسال سلاح به ايران آغاز شده بود. هم چنين، اقدامات امريكا دليل خوبي براي ايران بود تا باور كند كه سياست اين كشور نامعلوم و فرصت طلبانه است. در نتيجه، آن را وسيله اي براي دستيابي به ديگر ملزوماتش قرار دهد؛ همان گونه كه آنها به تدريج متوجه شدند كه ابزارهاي كنترل امريكا ضعيف عمل مي كنند. هر چند الگوي دقيق جريان ارسال سلاح نامعلوم مي باشد، اما روشن است كه اسرائيل پا از اين هم فراتر گذاشته است. هم چنين، احتمالاً ديگر كشورهاي غربي مانند يونان، اسپانيا و پرتغال نيز به ارسال سلاح با كشتي به ايران تمايل بيشتري يافتند.(9)
آغاز حمله ايران به فاو
اين تا حدي مضحك است كه دولت ريگان دقيقاً زماني كه قادر به ارسال سلاح هاي معامله شده با عربستان سعودي يا توسعه روابط نظامي اش با هر يك از دولت هاي دوست جنوب خليج فارس نبود، در بسياري از تماس ها با ايران متخاصم پيشقدم شد. همين طور مضحك به نظر مي رسد كه دولت ريگان زماني كه ايران فعالانه در پي تصرف عراق و تسلط بر خليج فارس بود، مي كوشيد با ميانه روهاي ايران معامله كند.
در ادامه ارسال سلاح به ايران، يك فروند كشتي ديگر حامل موشك هاي هاوك و يك فروند هواپيما با محموله قطعات هاوك در نوامبر سال 1985(1364) به اين كشور فرستاده شد. اين پرواز را سرهنگ اليور نورث (پاورقي 15) در شوراي امنيت ملي ترتيب داده بود. با وجود اين، به نظر مي رسد كل محموله اين كشتي پس فرستاده شد؛ زيرا، رابط اسرائيلي، قطعات قديمي تر را جايگزين قطعات جديد كرد و به جاي موشك هاي هاوك پيشرفته، موشك هاي معمولي براي ايران فرستاد.(10)
با اين حال، توجه ايران به مسئله ديگري معطوف بود. در اوايل سال 1986(اواخر1364) ، ايران به طور گسترده اي نيروهاي خود را در جبهه جنوب متمركز كرد. اين نيروها به دو بخش عمده تقسيم شدند. بدين ترتيب، بخش كوچك تر در شمال بصره روبه روي باتلاق هاي هويزه استقرار يافت و بخش بزرگ تر در قسمت جنوب روبه روي شبه جزيره فاو مستقر شد.
در 9 فوريه سال 1986(20/11/1364)، ايران مرحله نخست عمليات سه مرحله اي والفجر 8 را عليه سپاه سوم و هفتم عراق آغاز كرد. در اين حمله، بيش از 000/150 نفر شركت داشتند. نيروهاي ايران در شمال عمليات با حركت دو محور را براي عبور از مرداب آغاز كردند. البته، اين عمليات دفع شد و معلوم نيست كه آنها قصد انجام تلاش بيشتر را داشتند يا نه، اما وضعيت در جبهه جنوب متفاوت بود. در شب 9 فوريه سال 1986(20/11/1364)، ايران تجهيزات آبي - خاكي زيادي را به نزديك فاو، بندر نفتي متروكه عراق، انتقال داد.
نقل و انتقالات ايران در هر شش محور با موفقيت انجام شد. بدين ترتيب، لشكرهاي ايراني حركت رو به جلو خود را در طول چهل مايل طول ساحل شبه جزيره فاو آغاز كردند. هم چنين، موفق شدند به سرعت در چند روز نخست، سرپل به دست آمده را تقويت كنند. سپس، ايران توانست تثبيت نيروهاي خود را در فاو با مقاومت محدود و با تعقيب موفق نيروهاي عراق تا 10 فوريه ادامه دهد.
در اين كه محموله سلاح هاي پنهاني امريكا به ايران، پيش از انجام حمله در آن مؤثر بود، جاي ترديد جدي وجود دارد، اما لازم است توجه شود كه در آن مرحله، امريكا مي كوشيد حدود چهارهزار موشك ضد تانك تاو را در مقابل آزادي گروگان ها و داشتن روابط بهتر با ايران در اختيار اين كشور قرار دهد؛(11) بنابراين، نخست، در تاريخ 18 فوريه 1986(29/11/1364)، پانصد فروند موشك تاو با كشتي به بندرعباس در ايران فرستاده شد. سپس، در 27 فوريه سال 1986(8/12/1364) اين كشور پانصد فروند موشك تاو ديگر و احتمالاً تعدادي موشك هاوك و قطعات هواپيماهاي4 F- را در بندرعباس تحويل گرفت.
هرچند موشك هاي تاو ارزش بالقوه زيادي را براي نيروهاي مهاجم غالباً پياده نظام ايران به منظور نابودي تانك هاي عراقي داشتند و مواضع دفاعي نيروهاي مزبور را تقويت مي كردند، اما اين مرسولات به علت آن كه با تأخير بسيار دريافت شدند. در نبرد فاو بي تأثير بودند. افزون بر آن، هنوز امريكا به طور مؤثر ارسال موشك هاوك يا قطعات آن را آغاز نكرده بود. هرچند در منطقه سه پايگاه هاوك، نيروهاي ايراني را پوشش مي داد، اما تنها يكي از آنها فعال بود. نكته ديگر آن كه مرسولات جديد سلاح، آن طور كه امريكا انتظار داشت به آزادي گروگان ها منجر نشد.(12)
به هر حال، عراق نتوانست از حمله ايران به فاو جلوگيري كند. بدين ترتيب، تا 16 فوريه، ايران بيش از سيصد مايل مربع از شبه جزيره فاو را به تصرف خود در آورد، هرچند قسمت عمده اين منطقه زمين هاي باتلاقي بودند. در اوج اين پيروزي، ايران تهديد مي كرد كه از شبه جزيره فاو نيز فراتر خواهد رفت.
يگان هاي ايران به آبراه خور عبدالله در مقابل كويت رسيدند و حتي گزارش هايي مبني بر احاطه پايگاه دريايي ام القصر از سوي نيروهاي ايراني ارسال مي شد. ايران هم چنين، مركز اصلي كنترل و هشدار هوايي عراق را كه منطقه خليج فارس را تحت پوشش داشت و در شمال فاو واقع بود، نيز به تصرف خود در آورده بود.(13)
اما بعد از 17و18 فوريه، عراق از نظر توان هوايي، آتش و زرهي به برتري چشمگيري در مقابل نيروهاي ايران دست يافت. بدين ترتيب، در اوايل ماه مارس، نوعي الگوي جنگي در فاو برقرار شد كه تا آخر سال 1986(1365)، پايدار ماند. هر چند ايران حدود 120 مايل مربع از خاك فاو را هم چنان در تصرف خود نگه داشت و خطوط تداركاتي خود را در شط العرب حفظ كرد، اما نتوانست از فاو جلوتر برود يا پايگاه دريايي خود را گسترش دهد. با اين حال، تصرف فاو موقعيت استراتژيك مهمي را به ايران بخشيد. هرچند شبه جزيره فاو با مرداب ها و باتلاق ها احاطه شده بود و اين منطقه تا بصره و جاده هاي اصلي بين عراق و كويت فاصله زيادي داشت، اما هنوز هم به دليل تأثير و نفوذش بر جنوب خليج فارس از اهميت ويژه اي برخوردار بود؛ زيرا، از شط العرب تا جزيره بوبيان در كويت امتداد دارد. پيشروي موفقيت آميز ايران براي اين كشور سه نتيجه عمده داشت :
الف) عراق را كاملاً از خليج فارس جدا مي كرد؛
ب) به ايران امكان حمله به بصره از جنوب را مي داد؛ و
ج) قطع خطوط اصلي ارتباطي عراق و كويت يا حتي انجام حملات آبي - خاكي را به كويت براي ايران ممكن مي كرد. هم چنين، بايد توجه داشت كه به ايران اين امكان را مي داد تا بر دولت هاي جنوب خليج فارس فشار آورد و تداركات نفتي غرب را تهديد كند.(14)
تداوم معاملات پنهاني اسلحه
ايران توقف حمله اش به فاو را با حمله به نفتكش ها در آب هاي عربستان و امارات متحده عربي جبران كرد و دولت هاي جنوب خليج فارس را تحت فشار قرارداد تا روابط خود را با عراق و امريكا قطع كنند. ايران هم چنين، توانست مذاكرات خود را با فرانسه و اتحاد جماهير شوروي گسترش دهد؛ چرا كه اين دو كشور تحت تأثير پيروزي ايران در فاو قرار گرفته بودند. از سوي ديگر، ملاقات هاي پنهاني ايران با امريكا نيز هم چنان ادامه داشت. در اين زمان، هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي، به طور مستقيم مديريت مذاكرات مزبور را بر عهده داشت. وي از وابسته اي با عنوان كانال دوم براي مذاكره با دولت امريكا استفاده مي كرد.
به تدريج، تقاضاهاي ايران به طور جاه طلبانه اي افزايش يافت، اما تقاضاهاي ايران براي دريافت موشك هاي ضدكشتي هارپون، قطعات تعميري رادارهاي هاوك و دويست فروند موشك پيشرفته فونيكس (پاورقي 16) هوا به هوا براي هواپيماهاي 14 F- ناموفق بود. با اين حال، اين كشور توانست موافقت امريكا را براي تأمين بيشتر موشك هاي تاو و قطعات هاوك - كه به شدت مورد نياز بود - جلب كند. در سال 1986(1365)، دو فروند هواپيماي بوئينگ 707، قطعات هاوك و تاو را از تگزاس به تل آويو منتقل كردند. سپس، در 28 مي همين سال، مك فارلين و سرهنگ اليورنورث، جورج كيو (پاورقي 17) يكي از مقامات سيا و اميران نير(پاورقي 18) با هواپيماي حامل نخستين محموله قطعات موشك هاي هاوك، كه مورد نياز ايران براي دفاع از تاسيسات نفتي بود، به ايران آمدند. بقيه قطعات يدكي هاوك و پانصد فروند موشك تاو ديگر در اسرائيل باقي ماندند تا گروگان هاي امريكايي آزاد شوند.
انتظار مي رفت كه مقامات مزبور با [آيت الله] خامنه اي رئيس جمهور، موسوي نخست وزير و هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس، ملاقات كنند، اما مك فارلين و ديگر اعضاي گروهش از سفر خود به تهران به نتايج ناچيزي رسيدند. آنها چند روز در هتل هيلتون تهران منتظر ماندند و پيش از آن كه از آنها خواسته شود تا ايران را ترك كنند، با مقامات سطح پايين ملاقات كردند.
هر چند هنوز هم، شرايط آن زمان نامعلوم است، اما رفسنجاني در ملاقات با امريكاييان با مشكل بزرگي روبه رو شده بود؛ زيرا، منتظري و مهدي هاشمي، يكي از مشاوران ارشد و رئيس دفتر وي از اين ملاقات با خبر شدند و به شدت با آن مخالفت كردند. بعدها شايعاتي منتشر شد كه گروه هاي تندرو درون حكومت ايران تهديد مي كردند كه امريكاييان را دستگير مي كنند، اما در پاييز آن سال، معلوم شد كه مقامات دولت ايران درباره منطق ملاقات هاي پنهاني به دو گروه متفاوت تقسيم شده اند، همان گونه كه مقامات امريكايي نيز براي ضرورت ديدار با ايران نظرات متفاوتي داشتند.
اما رفسنجاني در 10 ژوئن سال 1986 (20/3/1365) عليه پيشرفت روابط ايران و امريكا سخنراني كرد و به دنبال آن، در 26 جولاي سال 1986(4/5/1365)، يكي از گروگان ها به نام پدر جنكو(پاورقي 19) آزاد شد. هر چند آزادي يك نفر بسيار كم تر از حد انتظار امريكا بود، اما در 3 اوت، اين كشور قطعات يدكي هاوك بيشتري را به ايران فرستاد و بعد از آن، ايران، امريكا را براي دادن موشك هاي هاوك بيشتر، رادارهاي هاوك، برد هاي الكترون هاوك(پاورقي 20)، هزار فروند تاو ديگر و اطلاعاتي درباره عراق، تحت فشار قرار داد. در اواخر اوت، بعد از مذاكره براي برگرداندن جسد ويليام باكلي به منظور تدفين، امريكا آماده ارسال پانصد فروند موشك تاو ديگر شد. بعد از تأخيرهاي متعدد، در 28 اكتبر، ارسال پانصد فروند تاو در 2 نوامبر 1986(11/8/1365)، موجب آزادي گروگان ديگري به نام پيتر جاكبسون(پاورقي 21) شد.(15)
رسوايي جهاني امريكا
يكي از خطرات بسيار اصلي امريكا در فروش پنهاني سلاح افشاي آن بود. يكي از گروه هاي داخل حاكميت ايران با آگاهي از اين كه آشكار شدن معامله مزبور بلافاصله موجب شكستن پيوندهاي ايران با امريكا مي شود و اين كشور را به طور جدي در جهان عرب گرفتار مي كند، آن را در سطح جهاني افشا كرد اين خطر در نوامبر سال 1986(1365) تحقق يافت، بدين صورت كه يكي از اعضاي دفترمنتظري، جزئيات فروش پنهاني سلاح را در اختيار يك مجله طرفدار سوريه در لبنان به نام الشراع قرار داد.
اين مجله ديدار مك فارلين از تهران در 4 نوامبر 1986(13/11/1365) و موضوعات مطرح شده در آن را منتشر كرد.(16) بعدها، حسن صبرا، سردبير الشراع، اعلام كرد كه منبع اين خبر دفتر منتظري بوده است. هم چنين، انتشار اين خبر نشان داد كه اين افشاگري با هدف به زير كشيدن رفسنجاني و پايان دادن به معامله ايران با امريكا طراحي شده بود.(17)
رفسنجاني در 5 نوامبر 1986(14/11/1365)، در 24 نوامبر و 5 دسامبر 1986 (14/9/1365) به طور رسمي، اين ماجرا را تأييد كرد.(18) چارچوب ديگر معاملات ايران و امريكا تا آخر هفته نخستين نوامبر بيش از پيش آشكار شد. افشاگري هاي مزبور يكي پس از ديگري اين موضوع را كه امريكا حداقل 2008 فروند موشك تاو و مجموعه قطعات 235 فروند موشك هاوك را به ايران تحويل داده، است روشن كرد.(19) اين افشاگري ها به ناچار پيگيري ها و بررسي هاي كنگره امريكا را به دنبال داشت و ماه ها مورد توجه مطبوعات بود. دولت ريگان خود را در تنگنايي مي ديد كه تا اواخر تابستان سال 1987 (1366) هم چنان ادامه داشت و از شدت آن كاسته نشد؛ موضوعي كه روابط امريكا با جهان عرب را نيز تهديد مي كرد. دولت ريگان ديگر ميانه روهاي ايران را ياري نكرد و به جاي آن، متعهد شد به تقويت جريان تندرو و جنگ خليج فارس پايان دهد. با اين حال، موضوع مزبور باعث شد كه خاطره ديگري از بي كفايتي و عزم متزلزل امريكا به خاطره عقب نشيني اين كشور از لبنان افزوده شود.
البته، بايد يادآور شد كه علت شكست هاي دولت ريگان عدم كارآيي سيستم طراحي امنيت ملي امريكا نبود، بلكه عدم اجازه كار به اين سيستم و ناديده گرفتن ديدگاه ها و صلاحديدهاي آن از سوي دولت ريگان بود. وزير كشور، وزير دفاع، تمامي كارشناسان خبره منطقه در وزارت خارجه، وزارت دفاع و سرويس هاي اطلاعاتي امريكا تا حدي از فروش پنهاني اسلحه از سوي دولت ريگان به ايران اطلاع داشتند و درباره آن نيز هشدار داده بودند. اگر فقدان تدبير و تبحر در كنگره امريكا به بروز بحران فروش اسلحه به عربستان سعودي در سال هاي 1985 - 1986 منجر شد، اين بار، بي توجهي دولت ريگان نسبت به نظرات كارشناسان به رسوايي ايران - كنترا انجاميد.
حمله ايران به بصره
در اوايل سال 1987(1365)، برخورد ايران نسبت به جنگ كاملاً با ادعايش مطابقت داشت و اين كشور در حال آماده شدن براي دو حمله جديد بود. حمله نخست مستقيماً عليه بصره با پشتيباني نيروهايش در فاو و حمله ديگر با نيروهاي عادي در منطقه شمال بغداد بين قصرشيرين و سومار انجام مي شد. هر چند اهداف سياسي و استراتژيك ايران در اين حملات جديد نامعلوم است، اما امكان دارد اهداف زير مدنظر بوده است:
الف) تصرف بصره و ايجاد يك پايتخت طرفدار [امام] خميني در جنوب؛
ب) نابودي ارتش عراق در جنوب و سرنگوني رژيم بعث؛ ج) تضعيف ارتش عراق از طريق كاهش توان نيرو؛ و
د) محاصره بصره و زهرچشم گرفتن از دولت هاي جنوب خليج فارس.
صرف نظر از اين احتمالات، نيروهاي ايران در ژانويه سال 1987(1365) حملات وسيعي را عليه مواضع عراق در نزديكي بصره آغاز كردند اين حملات پيش از رسيدن ايران به مواضع دفاعي اصلي عراق شامل خاكريزها، سنگرهاي زيرزميني و انبارهاي اسلحه، دستاوردهاي چشم گيري را در برداشت. نيروهاي ايران آتش سنگين و تحرك لازم را نداشتند. هم چنين، از نظم تداركات و حمل مهمات كافي به خط مقدم با مشكل روبه رو بودند... با اين وجود، جنگ تا بهار سال 1987(1366) به شدت ادامه يافت و بارديگر، خليج فارس و غرب با خطر تسخير جنوب عراق و تهديد كويت از سوي ايران روبه رو شدند.
اقدام ايران در بازسازي قدرت دريايي اش
ايران، تنها به حملا ت خاكي اكتفا نكرد. در واقع، مي توان گفت طي سه سال آغاز جنگ ايران و عراق، نيروي دريايي نقش محدودي در روند جنگ داشت. در ماه هاي آغازين جنگ، ايران مسير نيروي دريايي عراق را به خليج فارس قطع كرد و امكان صدور نفت از پايانه هاي اين كشور را در خليج فارس از بين برد. تأسيسات نفتي هر دو طرف به حدي آسيب پذير بودند كه بعد از گذشت چند ماه از آغاز جنگ، هيچ يك از آنها بجز ضربات نمادين در طول نبرد هاي مهم زميني، به تأسيسات صدور نفت حمله نكرد، اما با آغاز سال 1984(1362)، ماهيت جنگ دريايي نيز تغيير يافت. عراق در جنگ زميني نيز، مجبور به عقب نشيني شده و حالت تدافعي به خود گرفته بود. به موازات توفق شور انقلابي و تمايل شديد ايراني ها نسبت به حملات استراتژيك، عراق به پايان جنگ در شرايط مطلوب چندان اميد نداشت. در همان زمان، نيروي هوايي ايران به حدي متزلزل شده بود كه نمي توانست به طور موثر، از فضاي ايران و تأسيسات نفتي دفاع كند يا به خطوط لوله نفتي جديد عراق، كه از تركيه و عربستان سعودي عبور مي كرد، حمله نمايد، موضوعي كه توان بالقوه اي را براي عراق در حمله به صادرات نفت ايران و منابع اصلي درآمد آن فراهم آورد و اين كشور بلافاصله آن را به مرحله اجرا گذاشت.
همان گونه كه جدول 1 نيز نشان مي دهد، عراق به سرعت،جنگ نفتكش ها را آغاز كرد و طي سال هاي 1984 (1363) تا 1986(1365) حملات هوايي خود را به طور مداوم تا رسيدن به تمام اهداف دريايي نفتي و نفتكش هاي ايراني در حوزه خليج فارس گسترش داد. هر چند اين كشور هرگز نتوانست صادرات نفت ايران را به ميزان درخور توجهي قطع كند، اما آن را تهديد كرد و هزينه صادراتش را به ميزان هنگفتي افزايش داد. در نتيجه، ايران مجبور شد بهاي نفت خود را كاهش دهد. هم چنين، زماني كه ايران حملات زميني موفقيت آميز خود را عليه عراق در شبه جزيره فاو در سال 1986(1365) و مواضع دفاعي اين كشور در شرق بصره در 1987(1366) آغاز كرد، عراق نيز با حمله به تأسيسات صادرات نفت ايران در جزيره خارك، نفتكش هاي شاتل، كه براي انتقال نفت به نفتكش هاي منتظر در آب هاي امن پايين تر خليج فارس از آنها استفاده مي شد و هم چنين، تأسيسات نفتي داخل و سواحل اين كشور را بمباران كرد.
جدول شماره 1 -الگوي حملات ايران و عراق به كشتيراني در خليجفارس: از سال 1984 (1363) تا پايان ژوئن 1987 (1366