به رغم تحقق نیافتن بسیاری از شعارهای جنگ، چرا تا پایان جنگ بر آنها تأكید میشد؟
به رغم تحقق نیافتن بسیاری از شعارهای جنگ، چرا تا پایان جنگ بر آنها تأكید میشد؟
شعارها، به عنوان یكی از عناصر فرهنگ جبهه، نمایه و نشان و علامتی از جهان اندیشه و دنیای رزمندگان ایرانی بود كه بسیاری از آنها به رغم فیالبداهه و خودجوش بودن، اما در نطفه اولیه، شالوده خود را از معرفت دینی و مذهبی و جهانبینی الهی و آرمانی اسلام گرفته بودند و لذا محقق نشدن برخی از آنها، موجب طرد آنان نمیشود، چرا كه خود آن شعارها فینفسه بسیار مطلوب و ارزشمند بوده و هستند. بنابراین در تحقق نیافتن آنها، مشكل در خود شعارها نبود، بلكه مشكل و ضعف كار در مكانیزمهای اجرایی آن شعارها بود. یعنی امام شعارهای بسیار پرمحتوا و عمیقی را مطرح كردند، مردم ایران نیز با طیب خاطر به آنها لبیك گفتند، اما متأسفانه نتوانستیم از آن تواناییها و استعدادها بهره گیریم و در طراحی مكانیزمهای قوی در اجرا و تحقق آن شعارها، توفیق نیافتیم.
جدا از مسئله تحقق شعارها، بسیاری از آنها افق آینده ملت ایران را روشن میكرد، برای تحریك و تهییج رزمندگان به كار برده میشد و به آنان و حركتشان جهت میداد و موجب دلگرمی و امید بود. بنابراین نمیتوان گفت چون بعضی از آن شعارها تحقق نیافت پس باید آنها را كنار میگذاشتیم. در حالی كه باید میرفتیم دنبال رفع كردن ضعف عملی در تحقق شعارها نه كنار گذاشتن آنها. اصولاً مردم هر كشور و جامعهای نمیتوانند بدون شعار و نشانه و علامت باشند، چرا كه شعارها برخاسته از ایده، اندیشه، شعور و مرام آنان است.
شعارها بخشی از واقعیات جنگ بودند، لكن در تحقق نیافتن آنها باید اندیشه شود و علل آن استخراج گردد. اما توجه به یك نكته مهم ضروری است، اینكه شعارهای هر ملتی نباید آنچنان بلندپروازانه و ذهنی باشد كه نتوان به آنها دست یافت، چرا كه نیروهای خودی با عدم دسترسی به آنها دچار یأس و ناامیدی خواهد شد. بنابراین همواره باید میان شعارها و اهداف از یكسو و منابع و مقدورات (اعم از مادی و معنوی) از سوی دیگر، تناسبی برقرار باشد تا امكان تحقق شعارها وجود داشته باشد.