مروری تفصیلی بر جنگ در سال اول؛ تجاوز و اشغال (شهریور ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰)

تجاوز ارتش عراق به ایران با استعداد 48 یگان سازماندهی شده در قالب تیپ‌ها و لشكرهای زرهی، مكانیزه و پیاده، با برخورداری از پشتیبانی 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانك و نفربر، 400 قبضه توپ ضدهوایی، 366 فروند هواپیما و 400 فروند هلی‌كوپتر انجام گرفت. مقصود رهبران عراق از تجاوز این بود كه با شكست نظامی ایران به اهداف خود: لغو قرارداد 1975 الجزایر، تجزیه استان خوزستان و در نهایت براندازی نظام جمهوری‌اسلامی دست یابند.

مقاومت اندكِ نیروهای نظامی در برخی خطوط مرزی سبب گردید نیروهای دشمن به سهولت از خطوط مرزی عبور كنند و برخی از شهرهای ایران را محاصره نمایند. اهمیت و جایگاه خوزستان در استراتژی تهاجمی عراق، موجب شد توان اصلی ارتش عراق در این منطقه متمركز شود. لشكرهای 1 مكانیزه و 10 زرهی ارتش عراق با پیشروی در منطقه غرب رودخانه كرخه، فاصله 80 كیلومتری مرز تا رودخانه را طی چهار روز* پشت سر گذاشتند. در محور بستان ـ سوسنگرد لشكر9 زرهی ارتش عراق در همان خیز اول بستان را اشغال كرد و سوسنگرد و حمیدیه را محاصره نمود و به نزدیكی اهواز رسید كه با شبیخون برادران سپاه و بسیج اهواز به فرماندهی شهید غیوراصلی مواجه شد و عقب‌نشینی كرد.

در محور جنوب غربی اهواز لشكر5 مكانیزه عراق بعد از تصرف جفیر و پادگان حمید تا منطقه نورد در 15 كیلومتری جنوب اهواز پیشروی كرد و سپس از حركت ایستاد. در محور شلمچه لشكر 3 زرهی و تیپ33 نیروی مخصوص برای اشغال خرمشهر و آبادان وارد عمل شدند كه بر اثر مقاومت مردم، بسیج و سپاه در خرمشهر تا چهارم آبان 59 (به مدت 34 روز) دشمن نتوانست این شهر را تصرف كند. نیروهای لشكر 3 در 19 مهر 1359 در منطقه‌ای كه هیچ‌گونه مواضع دفاعی وجود نداشت، از رودخانه كارون عبور كردند و شهر آبادان را به محاصره درآوردند. در مجموع ارتش عراق در این مرحله از تهاجم خود بیش از 15000 كیلومترمربع از اراضی ایران را اشغال كرد و در آن مستقر شد.

نواقص و كاستی‌های دفاعی ایران، هنگامی كه فرماندهی كل ‌قوا بر عهده بنی‌صدر بود، نقش زیادی در سهولت پیشروی نیروهای ارتش عراق در عمق سرزمین ایران و محاصره و اشغال شهرها داشت. آرایش دفاعی نیروهای ایران به شیوة سنتی (یعنی طبق آئین‌نامه‌های رسمی و بدون در نظر گرفتن وضعیت جدید)، بدون بررسی دقیق و در نظر گرفتن احتمالات گوناگون انجام گرفته بود. در آرایش نیروها پوشش مرز در نظر گرفته‌شده بود، حال آنكه باید به صورت متحرك عمل می‌شد و نیروهای ایران با تمركز در شمال حسینیه از جبهه اهواز و خرمشهر دفاع می‌كردند. بنابراین گسترش عملیاتی و تاكتیك نظامی ایران دچار نقص بود، معابر مسدود نشده بود و درك روشنی از تلاش اصلی عراق وجود نداشت.

"كردزمن" دلائل عدم آمادگی جنگی ایران را "فقدان قرارگاه فرماندهی" در مناطقی كه جنگ جریان داشت و "مستقر نبودن توپخانه و هلی‌كوپترهای تهاجمی و كلیه یگان‌های ارتشی در مرز" ذكر می‌كند و می‌نویسد:

«ایران هیچ‌گونه آرایش نظامی در مناطق بسیار حساس نزدیك خرمشهر و آبادان نداشت. نزدیك‌ترین لشكر ایران به منطقه عملیاتی در اهواز مستقر بود كه 40 تا 50 كیلومتر تا صحنه جنگ فاصله داشت.»

وی سهولت پیشروی نیروهای عراقی را نشانة عدم آمادگی دفاعی ایران دانسته و می‌نویسد:

«در واقع حتی اعلامیه‌های نظامی عراق نیز نشان می‌داد كه ارتش عراق در طول یكی دو روز اول جنگ با مقاومت زیادی روبه‌رو نشده، بنابراین تمامی شواهد حكایت دارند كه این عراق بوده است كه با آمادگی كامل و به كارگیری نیروهای نظامی، تهاجم همه‌جانبه‌ای را علیه ایران سازمان داد، در حالی كه ایران حتی از آمادگی دفاعی كامل برخوردار نبود.»

نماینده امام در شورای عالی دفاع، آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح وضعیت دفاعی ایران و ناتوانی در بهره‌برداری از توان و امكانات موجود گفت:

« . . . از جمله شهرهایی كه به شدت تهدید می‌شد دزفول بود، در حالی كه ما آنجا نیرو كم داشتیم و وقتی به فرماندهان ارتش می‌گفتیم، می‌گفتند نیرو كم داریم و یا نیرو و تجهیزات هر دو را با هم نداریم، درست هم بود، به این معنا كه آمادگی لازم را برای خودشان در این جنگ تهیه ندیده بودند. در صورتی كه ابزارهای زیادی داشتیم ولی از كار افتاده بود و مهمات زیادی داشتیم كه اینها از وجودش خبر نداشتند. افراد زیادی هم داشتیم كه اینها در پادگان‌ها حضور نداشتند و لذا وضعمان خیلی بد بود.»

مقاومت نیروهای مردمی و انقلابی، به‌ویژه در شهرها، بسیاری از كاستی‌ها را جبران كرد و نقشی بسیار تعیین‌كننده در ناكامی ارتش عراق داشت. به عنوان مثال پس از آنكه تیپ سوم از لشكر92 زرهی اهواز تنها سه روز* در مرز در برابر لشكر9 زرهی ارتش عراق پدافند فعال كرد، نیروهای لشكر9 با عبور از بستان، سوسنگرد و حمیدیه در آستانه ورود به اهواز بودند كه بر اثر شبیخون نیروهای مردمی و انقلابی عقب‌نشینی كردند و سرانجام در پشت دیوارهای غربی شهر سوسنگرد زمین‌گیر شدند. ارتش عراق تیپ33 نیروی مخصوص را نیز مأمور تصرف خرمشهر كرد ولی به دلیل مقاومت‌های مردمی، سرانجام پس از 34 روز جنگ و گریز و با اختصاص 2 لشكر، موفق به اشغال خرمشهر شد. مقاومت‌های مردمی علاوه بر ایجاد فاصله میان یگان‌های ارتش عراق و ناهماهنگی در پیشروی آنها و ایجاد تأخیر و كندی در حركت یگان‌های مهاجم، به تأخیر در سقوط خرمشهر و حفظ آبادان انجامید.

دلایل ناتوانی عراق برای بهره‌برداری از وضعیت سیاسی ـ نظامی ایران و دست‌نیافتن به پیروزی " قاطع و روشن" علی‌رغم توضیحات و نظریاتی كه ناظران و تحلیل‌گران نظامی تاكنون ارائه كرده‌اند، همچنان مبهم است، اما آنچه بیشتر تأكید می‌شود "عدم وجود یك استراتژی نظامی روشن" است كه آن را مركز ثقل ناكامی عراق می‌دانند؛ زیرا رفتار نظامی عراق نشان‌دهندة این است كه نیروهای عراقی نمی‌دانستند تا چه حد باید پیشروی كنند و اهداف آنها مشخص نبود. به همین دلیل عراق با دستور توقف به ارتش در حال پیشروی، دچار یك اشتباه نظامی جبران ناپذیر شد. همچنین اطلاعات غلط و نادرست و اشتباه در محاسباتِ اوضاع داخلی ایران، بخش دیگری از عوامل ناكامی عراق است كه تحلیل‌گران نظامی به آن اشاره كرده‌اند. در واقع آنچه كه پس از تهاجم عراق، در داخل ایران روی داد "ظهور جنگ مردمی در شهرها" و "تحكیم موقعیت سیاسی ایران" بود. حال آنكه عراقی‌ها تصور می‌كردند كه حمله نظامی سراسری در زمین و هوا، به مثابه یك شوك، به سقوط نظام انقلابی ایران منجر خواهد شد!

یكی از نظامیان سابق ارتش عراق بر این باور است كه رهبری عراق از روح انقلابی مردم كه شاه را ساقط كرده و آماده بودند تا به دفاع از انقلاب برخیزند، غافل بوده‌است. وی معتقد است اگر رهبری عراق وضعیت داخلی ایران را به خوبی بررسی كرده‌بود، حمله خود را به تأخیر می‌انداخت و راه‌های دیگری را در پیش می‌گرفت. بنا‌بر این توضیح، در واقع رهبری عراق تنها به مشاهده ظواهر و تكیه بر منابع اطلاعاتی امریكا و غرب و اطلاعات عناصر فراری ضدانقلاب اكتفا كرده است، برای همین "قدرت پنهان ایران" را درك نكرده و از همین نقطه ‌آسیب‌پذیر شده است.

تنها یك هفته پس از شروع جنگ، صدام در سخنانی خطاب به ملت عراق اعلام كرد: «عراق به مقاصد ارضی خود نائل شده و مایل است خصومت‌ها را كنار بگذارد و به مذاكره بپردازد.» برخی از تحلیل‌گران ارائه این پیشنهاد را به مثابه شكست عراق ارزیابی كردند. دبیر‌كل سازمان ملل در تاریخ 22 سپتامبر1980(31 شهریور 1359)، در شرایطی كه به ایران تجاوز شده بود به دولت‌های ایران و عراق پیشنهاد كرد: «دو دولت مساعی جمیله خود را در جهت كمك به حل مسالمت‌آمیز برخورد میان دو كشور به كار بندند.» روز بعد نخستین جلسه شورای امنیت سازمان ملل برگزار شد و اولین موضع‌گیری خود را در قبال جنگ تحمیلی اعلام كرد. حاصل این جلسه صدور بیانیه‌ای بود كه در آن شورای امنیت به جانبداری از عراق ـ در حالی كه این كشور با اقدام به زور از مرزهای ایران عبور كرده بود ـ از طرفین متخاصم می‌خواهد «از استفاده بیشتر از زور خودداری كنند و پیشنهاد صحیح میانجیگری و مصالحه را بپذیرند.»26 چنان‌كه مشخص است شورای امنیت ضمن اجتناب از صدور قطعنامه، تنها بیانیه‌ای صادر كرد كه در آن هیچ‌گونه اشاره‌ای به نقض تمامیت ارضی ایران نشده‌است.

جمهوری‌اسلامی با توجه به تردد هیئت‌های میانجیگری و درخواست‌هایی كه برای برقراری صلح ارائه می‌شد، شرایط خود را اعلام كرد:

1 ـ محكومیت متجاوز.

2 ـ عقب‌نشینی نیروهای اشغالگر به مرزهای بین‌المللی.

3 ـ پرداخت غرامت.

4 ـ بازگشت پناهندگان.

در وضعیتی كه ارتش عراق در مناطق اشغالی مستقر بود، كلیة هیئت‌های صلح ابتدا از ایران درخواست می‌كردند آتش‌بس را بپذیرد! حال آنكه ایران "عقب‌نشینی" و "محكومیت متجاوز" را بر هر اقدام دیگری مقدم می‌دانست. آنچه كه بعدها امام‌خمینی بیان كردند، مواضع برحق ایران را نمایان ساخت:

«ایران می‌گوید كه تا از خانه ما بیرون نروید و تا جرم‌هایی كه كرده‌اید معلوم نشود كه شما مجرم هستید و تا ضررهایی كه به ایران زدید جبران نشود و حكم به جبران نشود، صلح معنی ندارد.»

رهبری عراق متعاقب "نرسیدن به اهداف نظامی" و "ناكامی در تحمیل صلح به ایران"، پس از هفته اول جنگ، بیشترین تلاش نظامی خود را روی اشغال شهرهای سوسنگرد، خرمشهر و آبادان، متمركز كرد. لیكن مقاومت نیروهای مردمی و سپاه و عناصر ژاندارمری و ارتش در سوسنگرد و فرمان امام برای شكستن محاصره شهر آبادان، طرح دشمن را عقیم گذاشت. تداوم مقاومت در خرمشهر توان زیادی از دشمن گرفت و اشغال این شهر با تأخیر، خسارات فراوان برای دشمن به همراه داشت. در این مرحله بیشترین فشار ارتش عراق بر "اشغال آبادان" متمركز شد. صدام امیدوار بود با این اقدام و تصرف ساحل شمالی رودخانه اروند، به حداقل اهداف خود مبنی بر لغو قرارداد 1975 دست یابد. امام‌خمینی با دركی كه از ماهیت تلاش‌های سیاسی ـ نظامی عراق در مرحله جدید داشتند، فرمان "شكستن حصر آبادان" را در تاریخ 14 آبان 1359 صادر فرمودند. تشدید مقاومت در آبادان و عقب‌راندن نیروهای مهاجم عراق از نخلستان‌های كوی ذوالفقاری آبادان و شكست نیروهای عراقی در عبور از رودخانه بهمنشیر، در واقع استراتژی عراق را در نقطه اصلی آن با شكست مواجه كرد.

رژیم عراق كه با اقدام به "جنگ تحمیلی" نتوانسته بود "صلح تحمیلی" را به ایران تحمیل كند، دو راه‌حل: "عقب‌نشینی" یا "استقرار در مواضع اشغالی" را فرا روی خود داشت. رهبری عراق برای عقب‌نشینی توضیح روشنی نداشت؛ زیرا بدون اینكه از تهاجم به ایران نتیجه‌ای كسب كرده باشد، باید به داخل خاك عراق عقب‌نشینی می‌كرد. استقرار در مواضع اشغالی بر پایه این تصور كه قوای نظامی ایران قادر به بیرون راندن متجاوزان نخواهند بود و اوضاع سیاسی داخل ایران نیز شدیداً بی‌ثبات است، مورد توجه قرار گرفت. صدام در توضیح اقدام خود می‌گوید: «اگر تاكتیك نظامی و امنیت ارتش خودمان اقتضا نماید كه در این سرزمین‌ها باشیم، آن را تحت اشغال خود قرار خواهیم داد.» در واقع ناتوانی نظامی ایران برای حمله به نیروهای عراق، ضامن امنیت آنها بود؛ به همین دلیل رهبری عراق تصمیم به اشغال مناطق و استقرار در آن گرفت.

عراقی‌ها در مرحله جدید با اطمینان از"تضمین امنیت نیروهای عراقی" در مواضع اشغالی، در انتظار تشدید بحران در داخل ایران و سرانجام مجبورشدن جمهوری‌اسلامی به پذیرش "صلح تحمیلی" بودند. در عین حال عراقی‌ها برای تقویت توان نظامی و كسب حمایت‌های سیاسی، بر تلاش‌های خود افزودند. طارق‌عزیز حداقل سه بار به فرانسه سفر كرد كه یكی از اهداف اصلی این ترددهای دیپلماتیك دریافت هواپیماهای میراژ جنگنده بود. سفر طارق‌عزیز به مسكو نیز با هدف ترمیم روابط و رفع تحریم تسلیحاتی عراق انجام‌گرفت كه نتیجه مطلوبی نداشت.

جمهوری‌اسلامی ایران پس از متوقف كردن قوای دشمن با "مقاومت و دفاع همه‌جانبه و مردمی"، در مرحله جدید لزوماً می‌بایست متجاوزان را از سرزمین‌های اشغالی عقب می‌راند.

تداوم استقرار نیروهای متجاوز در مناطق اشغالی، سرنوشت سیاسی بنی‌صدر (فرمانده كل‌قوا) را تحت تأثیر قرار داده‌بود، بنابراین آزادسازی این مناطق و كسب پیروزی در جنگ می‌توانست موقعیت سیاسی وی را ارتقا و بهبود بخشد. بنی‌صدر می‌پنداشت با اتكا به نیروهای ارتش و استفاده از روش‌های كلاسیك تحت عنوان روش‌های علمی و تخصصی می‌تواند این مهم را تحقق بخشد. از سوی دیگر، بنی‌صدر كه در پی حذف نیروهای خط‌امام از صحنه سیاسی كشور بود، راه‌حل‌های پیشنهادی نیروهای انقلابی و مردمی را كه در مرحله "دفاع و مقاومت" در برابر دشمن، نقش اساسی و تعیین‌كننده داشتند، نادیده می‌گرفت.

در این مرحله با هدف "آزادسازی مناطق اشغالی" چهار عملیات طرح‌ریزی و اجرا شد:

1 ـ عملیات نیروهای ارتش در 23 مهر 1359 در منطقه غرب رودخانه كرخه كه با هدف آزادسازی این منطقه انجام‌گرفت ولی تا قبل از ظهر همین روز به دلیل ناكامی، به اتمام رسید و نیروها به مواضع خود عقب‌نشینی كردند.

2 ـ در سوم آبان 1359، متعاقب محاصره آبادان، نیروهای ارتش برای شكستن محاصره این شهر عملیاتی اجرا كردند، ولی بنا به دلایلی از جمله "نداشتن اطلاعات كافی و حتی اطلاعات كاذب" با ناكامی روبه‌رو شدند. پیدایش این وضعیت، توان اجرای عملیات بعدی را در نیروهای ارتش ضعیف كرد.

3 ـ در پانزدهم دی ‌عملیات "نصر" كه بعدها به عملیات هویزه مشهور شد، در منطقه غرب رودخانه كارون با هدف آزادسازی خرمشهر اجرا شد. این عملیات علی‌رغم موفقیت اولیه، به شكست انجامید. صرف‌نظر از نتیجه نظامی این عملیات، به دلیل شهادت تعداد بسیاری از دانشجویان پیرو خط‌امام كه پس از تحویل گروگان‌ها، عازم جبهه‌های نبرد شده‌بودند، این عملیات انعكاس نسبتاً وسیعی در داخل كشور و در صحنه مناقشات سیاسی داشت.

4 ـ در بیستم دی ‌عملیات "توكل"، با هدف شكستن محاصره آبادان و آزادسازی خرمشهر انجام شد كه نتیجه‌ای همانند عملیات‌های پیشین داشت.

نتایج سلسله تلاش‌هایی كه در این مرحله انجام‌گرفت در بُعد نظامی سبب گردید تفكر "تهاجم گسترده" به دشمن كنار گذاشته‌شود. چنان‌كه در كتاب منتشر شده ارتش جمهوری‌اسلامی ایران آمده است:

«پس از انجام ناموفق عملیات آفندی توكل، از روز 21 دی ‌وضعیت كلی منطقه عملیاتی آبادان ـ ماهشهر به حالت قبل از اجرای حمله بازگشت و الزاماً نیروهای فرماندهی اروند وضعیت پدافندی را پذیرفتند و نیروهای طرفین مجدداً به حالت نبرد توپخانه بازگشتند و مبادله آتش به جریان خود ادامه داد و طرفین به تقویت و تحكیم مواضع پرداختند و مرحله دیگری از عملیات در جبهة ماهشهر ـ آبادان آغاز شد كه پدافند در مواضع و اجرای تك‌های محدود و محلی بود. این مرحله از عملیات حدود 8 ماه ادامه داشت.»

پیدایش این وضعیت تا اندازه‌ای بدیهی بود زیرا آنچه كه با هدف آزادسازی مناطق اشغالی انجام گرفت بر اساس بضاعت و توان فكری و كلیه امكانات نیروهای ارتش به فرماندهی بنی‌صدر بود. لذا پس از مواجه‌شدن با ناكامی جز"اندیشه پدافندی" و اجرای "تك‌های محدود و محلی" راه‌حل دیگری تصور نمی‌شد. با گذشت چهار ماه از تجاوز دشمن، نیروهای اشغالگر نیز همچنان در سرزمین‌های اشغال شده مستقر بودند و از عملیات‌های انجام شده جز اتلاف وقت و نابودی امكانات موجود ـ كه جایگزینی آنها عملی نبود ـ نتیجه‌ای حاصل نشد. ضمن آنكه به صورت اساسی"تفكر تكیه بر مانور زرهی"، صرفاً با استفاده از تانك و نفربر، منسوخ شد، به گونه‌ای كه پس از آن از تانك تنها برای پشتیبانی نیروی پیاده یا توپخانه استفاده شد.

بنی‌صدر كه با مشاهده پی‌درپی ناكامی‌های نظامی، وضعیت سیاسی خود را در مخاطره می‌دید، با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و چپ‌های امریكایی و سایر عناصر واخورده سیاسی ائتلاف كرد تا آنچه را كه در صحنه نظامی نتوانست به دست آورد با "گسترش دامنه مناقشات داخلی" كسب كند. غائله 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران نقطه آغاز مرحلة جدیدِ منازعات سیاسی بود. عراقی‌ها با مشاهده "بن‌بست نظامی" در جبهه‌ها و"بحران سیاسی" در داخل كشور، بر صحت ارزیابی و تحلیل خود از ناتوانی نظامی و اوضاع داخلی ایران پافشاری می‌كردند طوری كه اندیشه عملیات آفندی دوباره در آنها قوت گرفت و در همین جهت ارتش عراق به دنبال اجرای عملیاتی در منطقه آبادان برای اشغال این شهر به صورت كامل بود.*

 تداوم "بحران سیاسی" در داخل كشور، در حالی كه جبهه‌های نبرد در وضعیتی نامطلوب به سر می‌برد و امام‌خمینی مكرراً بر "اصلی بودن جنگ" تأكید می‌فرمودند، سرانجام در خرداد 1360 به درگیری داخلی مسلحانه منجر شد. امام‌خمینی، بنی‌صدر را از فرماندهی كل‌قوا خلع كردند و مجلس شورای‌اسلامی"كفایت سیاسی" وی را به بحث گذاشت و در نتیجه عدم‌كفایت بنی‌صدر به اتفاق آرا ـ در زمانی كه نمایندگان نهضت‌آزادی از شركت در مجلس خودداری كرده بودند ـ به تصویب رسید.

وزیر‌خارجه وقت فرانسه (كلودشسون) طی مصاحبه‌ای رسماً اعلام كرد:

«اگر بنی‌صدر از فرانسه تقاضای پناهندگی سیاسی بكند، چون فرانسه كشور حقوق بشر است!، به وی پناهندگی خواهیم داد و از او حمایت خواهیم كرد.»

صدام نیز در مصاحبه مطبوعاتی اعلام كرد:

«چنانچه بنی‌صدر تمایل داشته‌‌باشد، عراق آماده دادن پناهندگی سیاسی به وی می‌باشد.»

سرانجام بنی‌صدر به اتفاق رجوی با كمك خلبان پیشین شاه به فرانسه متواری شدند و سازمان مجاهدین(منافقین) موجی از ترور و انفجار را به امیدِ براندازی نظام جمهوری‌اسلامی، در سراسر كشور به راه انداخت. در حادثه هفتم تیر 1360 آیت‌الله بهشتی و 72 تن از یارانش شامل مسئولان اجرایی كشور و نمایندگان مجلس شورای‌اسلامی به شهادت رسیدند و در هشتم شهریور 1360 آقای رجایی كه پس از خلع بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده‌بود، به همراه حجت‌الاسلام باهنر در حادثة انفجار ساختمان نخست‌وزیری به شهادت رسیدند.

صدام كه پیش از این حوادث در دیدار با كمیتة حسن‌نیت آمادگی خود را برای برقراری آتش‌بس و مذاكره سیاسی اعلام كرده‌بود، پس از مشاهده وضعیت سیاسی ـ نظامی ایران در تیر 1360 در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام‌كرد:

«اگر می‌خواهید نظر ما را بدانید، باید بگویم، ما ترجیح می‌دهیم، در حالی كه جنگ ادامه دارد، با ایرانیان به قصد رسیدن به توافق به مذاكره بنشینیم. زمانی كه به توافق دست یابیم می‌گوییم جنگ خاتمه یابد!»

بدین ترتیب سال اول جنگ در وضعیتی به پایان رسید كه هیچ‌گونه پیروزی نظامی در جهت آزاد‌سازی سرزمین‌های اشغالی به دست نیامد و كشور در گرداب عمیقی از بحران سیاسی و امنیتی فرورفته بود. بسیاری از ناظران و تحلیل‌گران دورنمای سیاسی ایران را پس از حذف بنی‌صدر و آغاز ترور و انفجار، براندازی نظام جمهوری اسلامی ارزیابی می‌كردند. یكی از نشریات چاپ امریكا در همین زمینه نوشت:

«دولتمردان متعصب ایران ضعیف‌تر از آن هستند كه اشغالگران عراقی را از خاك خود بیرون برانند و بسیاری از كارشناسان خاورمیانه معتقدند كه با پایان دادن به جنگ ایران و عراق، رژیم جنگ‌زده آیت‌الله خمینی باید سقوط كند . . . سقوط سران حكومت (امام) خمینی گاهی بسیار نزدیك به نظر می‌آید و رهبر رژیم كنونی با بمب‌گذاری‌های گروه مخالفان بسیار ضعیف شده است.»

بنابراین مهم‌ترین سؤالی كه بعدها فراروی ناظران و تحلیل‌گران امور سیاسی ـ نظامی ایران قرار‌گرفت و همواره در جست‌وجوی یافتن پاسخ مناسب آن بودند، این بود كه:

«ایران تحت چنین وضعیتی چگونه توانست ضمن"تثبیت اوضاع سیاسی" روند آزادسازی مناطق اشغالی را آغاز و سرانجام جشن پیروزی را در مسجد جامع خرمشهر برگزار نماید؟»

 

 

آخرین حد پیشروی دشمن و مناطق آزادشده در سال اول جنگ (شهریور59 - شهریور60)

 

 

 

 

 

* لشكر 10 ارتش عراق در این محور از 1/7/1359 تجاوز خود را آغاز كرد و در ساعت 9 صبح 5/7/59 در كنار پل نادری مستقر شد.

* مدت 3 روز در منابع منتشره از ارتش ذكر شده است، حال آنكه بنا‌بر گزارش‌های دیگر تیپ سوم بدون درگیری عقب‌نشینی كرده است.

* یكی از فرماندهان عراق در این زمینه می‌گوید: «ما تصور می‌كردیم كه نیروهای ایرانی از انجام یك عملیات دقیق و برنامه‌‌ریزی شده در سطحی گسترده ناتوان هستند، لذا بر موضع خود كاملاً اصرار داشتیم . . . ما این ذهنیت را از شكست نیروهای ایرانی در تاریخ 5/1/1981 (16/10/1359) در هویزه به‌دست آوردیم.»

[ فصلنامه بررسی‌های نظامی (دانشكده فرماندهی و ستاد سپاه ‌پاسداران) شماره 1 ص23 و 29 ]