مروری تفصیلی بر جنگ در سال سوم؛ بنبست و توقف (شهریور 1361 تا شهریور 1362)
روند تحولات جنگ در سال سوم براساس دو شاخص آغاز شد. نخست آنكه پیروزیهای پیدرپی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی* به منزله ظهور قدرت نظامی جدیدی در ایرانِ انقلابی با محوریت سپاه در منطقه و سقوط احتمالی رژیم عراق ارزیابی شد. تهدیدات ناشی از این تحولات برای منافع امریكا و غرب، زنگ خطر را به صدا درآورد و كلیه منابع و امكانات سیاسی و تبلیغاتی غرب برای مقابله با پیدایش وضعیت جدید در منطقه و مقابله با تغییر توازن به سود ایران، بسیج شد. امتناع از ارائه امتیاز و به رسمیت شناختن حقوق جمهوریاسلامی و خودداری از معرفی عراق به عنوان متجاوز** و نپذیرفتن پرداخت غرامت به ایران، بخشی از روشهای مقابله با موقعیت برتر ایران بود و همین مسئله عملاً مانع از خاتمة جنگ شد.
شاخص دوم در واقع درك ایران از موقعیت نظامی خود و اوضاع بینالمللی برای نادیده انگاشتن آن بود. به عبارت دیگر، امكان دستیابی به پیروزی سریع و زودهنگام بر عراق سهل و آسان پنداشته میشد. لذا با تكیه بر همان تاكتیكهای پیشین1 عملیات رمضان آغاز گردید.
عراق در مرحله جدید جنگ و پس از شكستهای پیدرپی، در برابر وضعیتی دشوار قرار داشت. در واقع سرنوشت عملیات رمضان با سرنوشت رژیم حاكم بر بغداد گره خوردهبود. برای همین، مقابله با تهاجم ایران میتوانست تزلزل
روحی ـ روانی موجود در ارتش عراق و موقعیت سیاسی صدام را برطرف سازد و مجدداً اعتماد به نفس را به ارتش عراق و حامیان منطقهای عراق بازگرداند.
در این حال عراق با استفاده از فرصت كوتاهی كه ذهنیت و تلاش مسئولان جمهوریاسلامی به تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان معطوف شده بود، موانع و استحكامات بسیاری* ـ كه با گذشته تفاوت آشكاری داشت ـ در منطقه شرق بصره ایجاد كرد.2
با تغییر زمین منطقه نبرد و آرایش و استحكامات جدید دشمن و آمادگی دفاعی نسبتاً مطلوب ارتش عراق، نیروهای ایران در عملیات رمضان با وجود درهم شكستن خطوط دفاعی عراق به دلیل نداشتن امكانات مناسب مهندسی و زرهی برای تثبیت مواضع جدید، سرانجام به مواضع قبلی خود بازگشتند. گرچه در این عملیات تلفات بسیاری به دشمن وارد شد ولی ابتكار عمل در اختیار قوای نظامی ایران نبود.3
عملیات رمضان پیامدهای استراتژیك برای طرفین درگیر در جنگ داشت و روند جنگ در سال سوم و سالهای بعد را شكل داد. عراق در این عملیات برتری زرهی و استحكاماتش را به نمایش گذاشت و همین مسئله مهمترین عامل موفقیت دفاعی عراق در سالهای 1362 و 1363 بود.4 حال آنكه قدرت زرهی ایران كه برای آخرین بار در عملیات هویزه به فرماندهی بنیصدر به نمایش گذاشته شده بود، به دلیل نتایج نامناسب عملیات و از دست دادن امكانات زرهی و جایگزین نشدن آن و مهمتر از آن با تغییر تاكتیكهای رزمی در مرحله آزادسازی مناطق اشغالی، هرگز بازسازی و احیا نشد و یگانهای زرهی تنها نقش پشتیبانی و اجرای آتش داشتند كه این وضعیت تا پایان جنگ ادامه یافت.5
بنابراین با اجرای عملیات رمضان كاستیهای موجود در قدرت زرهی، مهندسی و توپخانه ایران نمایان شد و همچنین این تصور به وجود آمد كه سازمان رزم ایران از نظر حجم و شكل سازمانی دچار كاستی است و برای دستیابی به پیروزی نیاز به بازسازی و گسترش دارد.6 این برداشت به اقداماتی انجامید كه در آستانه عملیات والفجرمقدماتی نتایج آن با "تغییر در سازمان رزم سپاه و گسترش آن" آشكار شد.7
جمهوریاسلامی پس از عملیات رمضان در وضعیت بسیار دشواری قرارگرفت. بدین معنا كه پس از فتح خرمشهر با راهحل سیاسی و مذاكره قادر به تأمین خواستههای برحق خود نبود و با عملیات رمضان نیز نتوانست در تداوم پیروزیهای مرحله پیشین و تبدیل آن به یك پیروزی استراتژیك، جنگ را با پیروزی نظامی و قاطعانه در كنار شهر بصره خاتمه دهد.8
پیدایش وضعیت جدید برای ایران، تا اندازهای نتیجه نادیدهانگاشتن تغییر اوضاع جنگ و اقتضائات گذر از مرحله پیشین به مرحله جدید و همچنین خوشبینی درباره آسیبپذیری عراق بود.9 بنابر واقعیتهای موجود، ایران برای ادامه جنگ ناگزیر از ورود به داخل خاك عراق بود ولی آنچه كه اوضاع را به زیان ایران تغییر داد، تأخیر در تصمیمگیری و فراهم نكردن شرایط و امكانات لازم در مرحله جدید برای تداوم جنگ در خاك عراق بود. دشمن از نظر تاكتیكی و عملیاتی، دشمن پیشین نبود و ضرورت داشت كه تاكتیكهای جدیدی اتخاذ شود ولی این ضرورت با تأخیر درك شد.10
همچنین به نظر میرسد با وجود اجماع نظر مسئولان سیاسی و نظامی برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، درباره چگونگی این حركت و مراحل بعدی و همچنین خاتمة آن، نظریات به صورت یكسان، هماهنگ، شفاف و روشن نبودهاست و به دلیل وضعیت خاصی كه برای تصمیمگیری وجود داشته، فرصت لازم برای بحث و بررسی در این زمینه فراهم نشده است.
صرفنظر از احتمال مذكور، پس از عملیات رمضان بهتدریج این مسئله روشن شد كه استراتژی جمهوریاسلامی دستیابی به صلح با كسب یك پیروزی میباشد.11 بدین شكل كه ایران با یك عملیات پیروز، دشمن را در وضعیتی قراردهد كه سرانجام جز ارائه امتیاز به ایران و پایان دادن به جنگ راهحل دیگری نداشته باشد. این تفكر تدریجاً بر جنگ سایه افكند و تا پایان جنگ همچنان حاكم بود.
برخلاف ایران كه با عملیات رمضان و بهطور مشخص پس از عملیات رمضان برای دستیابی به صلح و با تمایل به اتمام سریع جنگ، میجنگید و بازسازی مناطق و شهرهای مرزی را نیز براساس همین تدبیر آغاز كرده بود، عراق با اندیشه جنگ طولانی، اقدامات نسبتاً گسترده و اساسی را آغاز كرد. نخست آنكه سازمان ارتش عراق را بازسازی و به تشكیل تیپهای سهرقمی* اقدام كرد و برای مقابله با تاكتیكهای ایران آرایش دفاعی خود را تغییر داد و مواضع و استحكامات جدیدی ایجاد كرد.12
همانطور كه اشاره شد امریكاییها عمیقاً از روند پیروزیهای رو به گسترش ایران و تداوم جنگ در خاك عراق و سقوط احتمالی صدام نگران بودند. سولیوان سفیر سابق امریكا در ایران طی تحلیلی حتی پیشبینی كرد صدام تا سال 1983 سقوط خواهد كرد. سفیر وقت امریكا در عربستان (ریچارد مورفی) در توضیح علل نگرانی امریكا، تأكید كرد كه: «ما نگران گسترش شیعهگرایی تندرو بودیم.»13
امریكا برای مقابله با تأثیرات احتمالی ناشی از پیروزی ایران، تمهیدات جدیدی اتخاذ كرد. گرچه نتایج عملیات رمضان به منزله بازیابی توانایی دفاعی عراق برای مقابله با تهاجمات ایران ارزیابی شد و به اطمینانخاطر امریكا منجر گردید و همین موضوع سبب شد جنگ ایران و عراق، به عنوان اولویتهای اول سیاست خارجی، از دستور كار ریگان خارج شود.14 ولیكن تداوم جنگ به عنوان یك واقعیت و ضرورت كنترل و مهار آن، سیاست منطقهای امریكا را شكل داد. استراتژی جدید امریكا درباره جنگ ایران و عراق بر این پایه قرار داشت كه "جنگ را در یك محدوده معین نگه دارد."15 و ضمن ممانعت از پیروزی ایران، حمایتهای لازم را از عراق به عمل آورد. امریكاییها برای توجیه این سیاست، بر این موضوع تأكید میكردند كه "سیاست نه شكست نه پیروزی" را دنبال میكنند. امریكا برای تحقق این استراتژی از كشورهای عرب متحد خود درخواست كرد به عراق كمك مالی كنند. كشورهای صنعتی متحد امریكا نیز ترغیب شدند كه سلاحهای بیشتری در اختیار عراق قرار دهند. ریگان طرحی نیز آماده كرد تا در صورت سقوط رژیم عراق، امریكا با مداخله سریع، اوضاع را كنترل نماید. از طرف دیگر، امریكاییها تنها به دلیل اهمیت و حساسیت مسئله اسرائیل، بیشترین تلاش و توجه خود را روی حل بحران جنوب لبنان و جلوگیری از تأثیرگذاری ایران بر حوادث لبنان متمركز ساختند.
سیاست جانبدارانه امریكا از عراق ـ كه مشاور امنیت ملی ریگان رسماً آن را در تاریخ 17/12/1361 تأیید كرد*ـ سبب گردید پس از حذف نام عراق از فهرست كشورهای به اصطلاح تروریست، وزارت خارجه امریكا طرحی را برای كمك به عراق (از جمله صدور غله به این كشور) تهیه نماید. بر همین اساس در آذر 1361 بنگاه اعتبار كالا (شاخهای از وزارت كشاورزی امریكا) اعتباری 300 میلیون دلاری برای خرید برنج و گندم در اختیار دولت عراق قرار داد. دولت امریكا تضمین داد اگر عراق تا سه سال آینده پول غله را نپرداخت، راساً صورتحساب طلبكارهای عراق را خواهد پرداخت. این اعتبار در مرحله بعد به یك میلیارد دلار افزایش یافت.16 امریكاییها با این اقدام مرحله جدیدی از كمك به عراق را آغاز كردند كه به تدریج به همكاری در زمینههای اقتصادی، اطلاعاتی و حمایتهای سیاسی ـ تبلیغاتی و نظامی منجر شد.
در مرحله جدید جنگ، شوروی كه ظاهراً پس از تهاجم عراق به ایران ارسال سلاح به عراق را قطع كرده بود، با بهبود مناسبات، مجدداً ارسال سلاح به عراق را ازسرگرفت. در نوامبر 1982 تعداد 1000 تا 1200 مستشار نظامی شوروی به عراق مراجعت كردند و 400 تانك تی ـ 55 و 250 تانك تی ـ 72 به عراق تحویل شد و تعداد زیادی موشك و تعدادی جنگندههای میگ25 شناسایی و هلیكوپترهای توپدار به عراق ارسال گردید.17 ارسال تانكهای تی ـ 72 به عراق توان دفاعی عراق را برای مقابله با تهاجمات ایران به نحوی مؤثر تقویت كرد طوری كه برخی از ناظران، تجهیزات ارسالی به عراق را صرفنظر از ابعاد سیاسی آن، به لحاظ نظامی دارای "اهمیت استراتژیكی" ذكر كردند.18
فرانسویها كه از سالها قبل بخشی از نیازمندیهای عراق را تأمین میكردند، تلاش بسیاری برای تقویت قدرت تهاجمی هوایی و واحدهای ضدهوایی عراق انجام دادند. بنابر برخی گزارشها فرانسه نخستین جنگنده بمبافكن "میراژ" را بلافاصله پس از آزادی گروگانهای امریكایی از ایران (در بهمن 1359) به عراق تحویل داد. دقیقاً 10 روز پس از آنكه گروگانهای امریكایی ایران را ترك كردند (بهمن 1359) چهار میراژ فرانسوی با هدایت خلبانان نیرویهوایی فرانسه وارد قبرس شد كه خلبانان عراقی آنها را به عراق منتقل كردند.19 پس از آن هم به تدریج میراژهای فرانسوی در پی سفارش عراق به این كشور تحویل شد. علاوه بر این، فرانسویها با تحویل موشكاندازهای "رولاند" شبكه دفاع هوایی عراق را تقویت كردند. همچنین 13 دستگاه موشكانداز متحرك، علاوه بر سكوهای ثابت به عراق تحویل شد.20
بازسازی راكتور هستهای اُزیراك ـ كه در سال 1981 به دست اسرائیلیها منهدم شده بود ـ از جمله كمكهایی بود كه كلودشسون وزیرخارجه وقت فرانسه در دیدار ژانویه 1983 با طارقعزیز قول آن را داد.
احداث شبكه پناهگاههای پرهزینه زیرزمینی، بخش دیگری از تلاشهای عراق بود كه در ژوئن 1982 با تصمیم صدام و مشاركت مهندسان انگلیسی آغاز شد. كالینگرافت رئیس فدراسیون مشاوران و مقاطعهكاران پناهگاههای هستهای انگلیس میگوید: «شركتهای انگلیسی طرحهایی ارائه كردند كه به موجب آن برای 48000 سرباز پناهگاه امن ساختهشد. هر پناهگاه تونلی پولادین داشت و میتوانست تا 1200 نفر را در خود جای دهد. در هر پناهگاه پستهای فرماندهی، محل بیماران، اتاقهای ضدآلودگی، آشپزخانه، انبار غذاهای خشك، آب و قورخانه، یعنی تمامی ملزومات یك اقامت بلندمدت پیشبینی شده بود.»21
در مجموع با اقداماتی كه رژیم عراق پس از فتح خرمشهر و بهویژه بعد از عملیات رمضان برای تقویت بنیه دفاعی خود انجام داد، چنین به نظر میرسید كه موقعیت سیاسی صدام نیز تحكیم شده است.
ضرورت ادامه جنگ پس از عملیات رمضان و تأكید امامخمینی بر ضرورت حضور نیروهای مردمی در جبهه، به عنوان واجبكفایی، تحرك لازم را برای بازنگری وضعیت حاكم بر صحنه جنگ و اتخاذ تدابیر ضروری فراهم ساخت. طی جلساتی كه در همین زمینه در قرارگاه كربلا با حضور فرماندهان ارتش و سپاه تشكیل شد، اجرای عملیات محدود به منظور اخذ فرصت از دشمن تا آماده شدن شرایط لازم برای عملیات گسترده تأكید گردید.22 در واقع از یك سو ادامه جنگ ضرورت داشت و از سوی دیگر با توان موجود امكان دستیابی به پیروزی با دشواریهای بسیار همراه بود. استراتژی نظامی ایران در این مرحله اجرای عملیات محدود در مناطق غرب و جنوب كشور با هدف ایجاد فشارِنظامی و تجزیه قوای دشمن و ممانعت از ایجاد فرصت حمله برای دشمن بود.23 این امیدواری وجود داشت كه با اجرای سلسله عملیات محدود، فرصت و زمینه لازم برای اجرای عملیات گسترده فراهم شود.24 در این چارچوب عملیات مسلمبنعقیل در منطقه غرب سومار طرحریزی و در تاریخ 9/7/1361 اجرا شد و یك ماه بعد عملیات محرم در جنوبشرقی دهلران در غرب عینخوش، در تاریخ 10/8/1361 انجام شد كه هر دو عملیات با موفقیت همراه بود.
موقعیت دشمن در منطقه عمومی العماره و موفقیتدر عملیات محرم به طرحریزی عملیات والفجر با هدف تصرف پل غزیله و رسیدن به حلفائیه انجامید. انتخاب نام "والفجر" علاوه بر تقارن زمانی با دهه فجر، اساساً با این تفكر انتخاب شد كه در آستانه برگزاری كنفرانس غیرمتعهدها، سرنوشت جنگ با شكست عراق مشخص شود. عملیات والفجر در موقعیتی كه بسیاری از مسئولان كشور با امیدواری به صحنه جنگ مینگریستند در تاریخ 17/11/1361 آغاز شد. مواجهشدن رزمندگان با خطوط دفاعی جدید عراق و قرارگرفتن بیش از 16 رده از موانع مختلف در برابر آنها و سایر مشكلات و ناهماهنگیها مانع از دستیابی به اهداف عملیات شد.25 ضمن اینكه اختلافنظر ارتش و سپاه درباره طرحریزی، فرماندهی و اجرای عملیات برای نخستین بار آشكار گردید.
ناكامی در عملیاتی دیگر، با وجود اقداماتی كه پیش از این با گسترش سازمان رزم سپاه انجام گرفتهبود و توقف در پشت دیوارهای دفاعی عراق و ناتوانی از تثبیت مواضع تصرف شده، بر پیچیدگی اوضاع سیاسی و نظامی جنگ افزود.
عملیات والفجر با توجه به نتایج آن به "والفجرمقدماتی" تغییر نام یافت و عملیات جدیدی با عنوان "والفجر1" برپایه نظریات و تفكرات فرماندهان ارتش در شمال غربی منطقه والفجرمقدماتی ـ ارتفاعات حمرین تا فكه ـ طرحریزی و در تاریخ 21/1/1362 اجرا شد. ناكامی مجدد در این عملیات، دامنه اختلافنظر میان ارتش و سپاه را گسترش داد* و به عبارتی اندیشه اجرای عملیات سپاه و ارتش به طور مستقل ـ كه عملاً پس از عملیات بدر آغاز شد ـ در این مرحله ریشه گرفت.
از میان رفتن امكان غافلگیری دشمن و از دست دادن ابتكار عمل و بسیاری از مشكلات دیگر، مانع از غلبه بر استحكامات عراق و تثبیت مواضع تصرفشده بود. قدرت زرهی ارتش و آتش توپخانه به عنوان دو عامل تعیینكننده، توانایی برابری و غلبه بردشمن را نداشت، برای همین ناكامی در دو عملیات والفجرمقدماتی و والفجر1 سبب گردید كلیه راهكارهای عملیات در منطقه جنوب، مسدود ارزیابی شود.
پس از آنكه اجرای عملیاتهای محدود به عنوان مقدمه و واسطة اجرای عملیات بزرگ و پیروز با موفقیت همراه نشد، اجرای عملیات در منطقه غرب كشور در دستور كار قرارگرفت. با این تدبیر عملیات والفجر2 در 29 تیر 1362، در غرب پیرانشهر، در حدفاصل ارتفاعات قمطره و تمرچین، اجرا و منطقه حاجعمران به وسعت 30 كیلومترمربع آزاد شد. همچنین عملیات والفجر3 در 7مرداد 1362 در منطقه عمومی مهران اجرا شد. با اجرای این عملیات دشت مهران و جاده مهران ـ دهلران از اشغال دشمن آزاد شد و ارتباط جبهة میانی با جنوب برقرار گردید.26
گرچه جنگ در سال سوم به نتیجه روشنی منتهی نشد، در عین حال "نقطه قوت جمهوریاسلامی" در این مرحله، برخورداری از "روحیه تهاجمی و تداوم تلاشهای نظامی" با اجرای عملیاتهای محدود و گسترده در جبهههای میانی و شمالی بود. در مقابل گرچه عراق موقعیت دفاعی خود را با مهار حملات پیدرپی ایران بهبود بخشید و تثبیت كرد، لیكن این نگرانی و اضطراب همواره برای حامیان جهانی و منطقهای عراق وجود داشت كه احتمال درهم شكستن خطوط دفاعی عراق و وقوع حوادث غیرمترقبه وجود دارد. این باور و نگرانی، هسته مركزی نگرشها و ساماندهی سیاستهای حمایتآمیز از عراق و تشدید فشار به ایران بود.
در هر صورت، گشوده نشدن بنبست جنگ و دست نیافتن ایران به پیروزی نظامی، این سؤال را بهوجود آورد كه:
«ایران برای رهایی از بنبست موجود و شكستن آن چه راهحلهایی را فراروی خود دارد و چه اقدماتی را باید انجام دهد؟»
راهنمای عملیات سال سوم جنگ (شهریور61 - شهریور62)
* طی چهار عملیات گسترده بیش از 10000 كیلومترمربع آزاد شد.
(پایاننامه محمد پاكپور، آخرین وضعیت خطوط مرزی ایران و عراق، مرداد 1367، ص 1)
** البته سالها بعد از آتشبس و پس از تجاوز عراق به كویت، سازمان ملل، عراق را به عنوان متجاوز در جنگ ایران و عراق معرفی كرد.
* برخی از این موانع و استحكامات در سالهای قبل از انقلاب ایجاد شده بود. مانند كانال پرورش ماهی به طول 40 كیلومتر، عرض 1 كیلومتر و عمق 2 متر كه چون سدی در مقابل بصره خودنمایی میكرد.
* ضرورت گسترش سازمان رزم عراق سبب گردید عراقیها با جمعآوری نیرو به تشكیل تیپهای جدیدی اقدام كنند. شماره این یگانهای جدید تماماً سه رقمی بود، لذا به تیپهای سهرقمی مشهور شدند. وجه تفاوت یگانهای جدید با یگانهای قبلی ارتش عراق، ضعف در توانایی دفاعی و تهاجمی آنها بود.
* وی در تاریخ یادشده رسماً اعلام كرد: امریكا در جنگ جانب عراق را گرفته است.
* سردار محسن رضایی در این باره گفت: «عملیات رمضان را كه انجام دادیم و عدمالفتح حاصل شد، دیگر همه برادران ارتش آمدند و گفتند كه بایستی از اصول جنگ ارتش و جداول كلاسیك استفاده شود و نباید همة نیروهای بسیج را به سپاه بدهند بلكه از نیروهای بسیج به ارتش هم باید بدهند. قبل از عملیات والفجرمقدماتی همین نوع بحثها منجر به تعویق زمان عملیات به مدت یك ماه شد. سپاه به امام نامه نوشت و نظر ارتش را برای كنترل عملیاتی سپاه توضیح داد و پیشنهاد كرد یك نفر فرمانده برای حل مسائل سپاه و ارتش مشخص شود. امام به آیتالله خامنهای حكم دادند و دو گروه كار تشكیل شد برای تمشیت امور سپاه و ارتش، ولی مسائل حل نشد. مجدداً پس از عملیات والفجر1 بحث شد و سپاه بر تشكیل دو قرارگاه و انجام عملیات به صورت جداگانه تأكید كرد. سپاه عملیات خیبر را پیشنهاد كرد كه ارتش در زید و سپاه در منطقه هور وارد عمل شد و آقای هاشمی برای نخستین بار به قرارگاه آمد و از سوی امام به عنوان فرمانده عالی جنگ منصوب شد.»
(سند شماره 15310/ پ ن مركز مطالعات و تحقیقات جنگ، مصاحبه با راویان، 3/5/1365، ص 8)