مروری تفصیلی بر جنگ در سال هشتم؛ پایان جنگ (شهریور 1366 تا مرداد 1367)
هشتمین سال جنگ در حالی آغاز شد كه درگیری ایران و امریكا در خلیجفارس با حملات امریكا به سكوهای نفتی ایران و مقابله ایران به نقطه اوج خود رسید.1 با فرارسیدن ماه آبان، امریكاییها به تدریج از مواضع خود عقبنشینی كردند. چنانكه پس از اصابت موشك به اسكله الاحمدی كویت در بامداد 30 مهر 1366 و انفجار یك بمب در كویت در دوم آبان همان سال، ریگان رئیسجمهور وقت امریكا با توجه به دست نیافتن امریكا به اهداف خود برای پایان بخشیدن به اوضاع بحرانی در خلیجفارس، اعلام كرد:
«فكر نمیكنم در هیچ چیز دچار اشتباه محاسبه شدهباشیم. ما در آنجا(خلیجفارس) برای آغاز جنگ حضور نداریم . . . ما گفتهایم در صورتی كه مورد حمله واقع بشویم از خود دفاع میكنیم.»2
این اظهارات به روشنی نشاندهنده عدم تمایل امریكا به ادامه درگیریها ارزیابی میشد، چنانكه وزارت خارجه امریكا رسماً اعلام كرد:
«به عهده دولت كویت است كه تصمیم بگیرد به سومین موشك شلیكشده توسط ایران پاسخ لازم را بدهد.»3
بدین ترتیب امریكاییها بهرغم تبلیغات و توافق برای اعمال پشتیبانی از كویت، سرانجام به دلیل نگرانی از عواقب تداوم و گسترش درگیری ایران و امریكا، تصمیمگیری درباره پاسخ به حملات موشكی را بر عهده كویت گذاشتند.4 وزیردفاع وقت امریكا با پذیرش تلویحی شكست امریكا در درگیری با ایران، اعلام كرد:
«بهترین راه پایان بخشیدن به ستیزهجویی ایران، اجرای برنامه تحریم سازمانملل در مراودات ایران است.»5
سفیر كویت در امریكا نیز طی مصاحبه با روزنامه الشرقالاوسط با توجه به تغییر موضع امریكا گفت:
«منافع كشورهای شورای همكاری این است كه در زندگی با آرامش و صلح در كنار ایران باشند . . . درگیر شدن با ایران آسان است ولی پایان دادن به چنین نبردهایی دشوار میباشد!»6
ریگان رئیسجمهور امریكا با صدور بیانیهای تحریم اقتصادی ایران را اعلام كرد. در بیانیه صادره چنین تأكید شدهاست:
«ما فقط پس از تلاشهای مكرر و ناموفق برای كاهش بحران با ایران، دست به این تحریمهای اقتصادی زدیم!»7
از جمله موارد تحریم، خرید نفت از ایران ذكر شدهاست.8
در وضعیتی كه ابتكار عمل امریكا برای پایان دادن به جنگ با شكست مواجه شد، تحولات دیگری در حال انجام بود كه بدون تردید نقش مهمی در فراهمسازی زمینههای پایان دادن به جنگ داشت. پیش از این تلاش عراق برای بینالمللی كردن جنگ با فراهمكردن زمینههای حضور امریكا در منطقه و حمله به ایران و تصویب قطعنامه 598 و همچنین حمله به مردم بیدفاع و غیرنظامی در شهرها، گرچه ابعاد فشار به ایران را گسترش داد و تشدید كرد ولی هیچكدام به پایان یافتن جنگ منجر نشد. بنابراین عراقیها در جستجوی راهحل پایان دادن به جنگ، "تغییر استراتژی" عراق را "از تدافعی به تهاجمی" مورد توجه قرار دادند. ضمن اینكه تلاش برای دستیابی به موشكهایی برای "حمله موشكی به تهران" و تداوم "حمله به مراكز صنعتی و اقتصادی" ایران را كماكان در دستور كار خود داشتند .
درك جدید عراق درباره ضرورت تغییر استراتژی با كمك مستشاری كارشناسانارشد نظامی شوروی و كمكهای نظامی و اطلاعاتی امریكا انجامگرفت، ضمن اینكه برخی از افسرانارشد عراق نیز با تجزیه و تحلیل شورویها درباره ضعفها و كاستیهای اساسی در ساختار هجومی ارتش عراق موافق بودند.9 ناتوانی عراق در بازپسگیری فاو و سپس ناكامی در تأمین اهداف استراتژی موسوم به دفاع متحرك، نشاندهنده ضعف در ساختار دفاعی و تهاجمی عراق بود. آنتونی كردزمن یكی از كارشناسان نظامی امریكا بر این نظر است كه عراقیها مشكل استراتژیكی و تاكتیكی داشتند و قادر نبودند در برابر پیشروی نیروهای ایران مقاومت كنند و همچنین نمیتوانستند با تصرف بخشهای محدودی از خاك ایران، این كشور را مجبور به پذیرش صلح كنند.10
در واقع پیشروی قوای نظامی ایران در مستحكمترین مواضع دفاعی عراق در منطقه شرق بصره، مجدداً ضعفهای عراق را آشكار ساخت. برابر برخی گزارشها، در 15 مارس 1987 (14 اسفند 1365) صدامحسین در جلسهای 5 ساعته با فرماندهان ارتش عراق و برخی از مسئولان سیاسی و حزبی، خطر شكست تدریجی عراق را بررسی كردند كه در این جلسه تصمیمهای اساسی برای تغییر استراتژی عراق، با گسترش بیشتر سازمان گارد ریاستجمهوری و سایر نیروها جهت تدارك ضد حملات و تشدید جنگ نفتكشها اتخاذ شد.11
روسها با برخورداری از نقش جدید در منطقه، با افزایش حمایت سیاسی و تسلیحاتی از رژیم بعثی، نقش تعیینكنندهای در بهبود موقعیت عراق داشتند. رهبری جدید شوروی برای خاتمه دادن به جنگ، در اندیشه تجهیز بیشتر عراق بود تا بدینوسیله ایران را مجبور به پذیرش صلح نماید. گورباچف رهبر وقت شوروی در همان زمان رسماً اعلام كرد:
«این جنگ باید از طریق مذاكرات سیاسی پایان یابد و راه دیگری وجود ندارد.»12
رئیس هیئت نمایندگی شوروی در سازمانملل نیز اعلام كرد كه مسكو امیدوار است سیاست فروش تسلیحات جنگی به عراق، ایران را وادار سازد درصدد حلوفصل جنگ از راه گفتگو برآید. وی در اظهارات خود با تأكید بر عدم تغییر روش مسكو در حمایت از عراق، گفت:
«مسكو هیچگونه تردیدی برای تأمین اسلحه عراق به خود راه نمیدهد.»13
گرچه شوروی در این مرحله نقش برجستهتر و فعالتری در مقایسه با سایر كشورها برای حمایت از عراق داشت، ولی تصمیم به تقویت نظامی عراق در برابر ایران، یك تصمیم جهانی بود.14* منطق حاكم بر این تصمیم مشترك به این دلیل بود كه هیچگونه چشمانداز واقعی و روشن برای خاتمه جنگ مشاهده نمیشد. برپایه این ملاحظه چنین تصور میشد كه "یك تغییر اساسی در موازنه نظامی جنگ به نفع عراق، شرط اولیه پایان سریع جنگ است."15 از سال 1365 اعزام كارشناسان شوروی برای تأمین تسلیحات عراق به میزان و كیفیتی بود كه وضعیت استراتژیكی را تغییر دهد و ایران را مجبور به قبول یك راهحل سیاسی كند.16
در نتیجه پشتیبانیهای همه جانبه جهانی، دو تحول اساسی در ساختار نظامی عراق پدید آمد: گسترش سازمان رزم، خرید و انباشتن تجهیزات. در طول سال 1366 عراقیها تمرینهای آموزشی گستردهای را با انتقال نیروها از خط مقدم به عقب در تمام سطوح انجام دادند. واحدهای گارد ریاست جمهوری از اجازه آزادی عمل بیشتری برخوردار شدند. به واحدهای توپخانه آموزشهای ویژهای در زمینه تمركز و تغییر مسیر آتش دادهشد. مجموع این آموزشها اصلاحات عمدهای در تعدادی از سپاهها و لشكرهای كلیدی عراق به وجود آورد.17 ضمن اینكه نیرویزمینی عراق از 26 لشكر در سال 1986 (1365) به 45 لشكر در 1988 (1367) افزایش یافت. بنابراین رشد واقعی هم در ساختار نیرو و هم توانایی عملیاتی آنها بهوجود آمد.18 صدام طی مصاحبهای با روزنامه كویتی السیاسه رسماً اعلام كرد كه عراق در تمام زمینههای سیاسی ـ نظامی قویتر از سال گذشته است و امكانات نظامی آن حداقل از 6 ماه پیش، دو برابر شدهاست.19
بنابراین در سال 1366، در وضعی كه ایران عمیقاً درگیر مشكلات فزاینده ناشی از فشارهای بینالمللی و حملات عراق به مراكز صنعتی و اقتصادی بود،20 "فضای تنفس حیاتی" برای عراق فراهم شد تا با سازماندهی كامل نیروهایش و ایجاد قابلیتهای جدید دفاعی و تهاجمی، برای حمله به مواضع و استحكامات ایران كمین نماید .
عناصر اصلی استراتژی ایران در موقعیت دشوار هشتمین سال جنگ، مقاومت در برابر فشارها* با رویكرد جدید نظامی در جبهههای غرب بود. گرچه موقعیت برتر نظامی ایران با پیروزی در عملیات كربلای5 تثبیت شد، ولی همین عملیات نقطه ثقل آغاز تحوّل جدید در جنگ و چرخش روند جنگ به زیان ایران بود. یكی از كارشناسان نظامی بر این عقیده است كه «در این عملیات چكش ایران در مقابل سندان عراقیها در هم شكست.»21 و ایران پس از آن دیگر مجال بازسازی پیدا نكرد. حال آنكه عراق تحت حمایت بینالمللی به رشد كمّی و كیفی شگفتانگیز و باورنكردنی دست یافت.
محسن رضایی فرمانده كل سپاه درباره تأثیرات عملیات كربلای5 بر روند جنگ و كاهش توانایی ایران میگوید:
«1ـ بخش قابلتوجهی از توان سپاه با استقرار در مناطق فاو، جزایر مجنون و شلمچه زمینگیر شد .
2ـ استراتژی كشور برای بسیج امكانات شكست خورد .
3ـ در منطقه جنوب به بنبست رسیدیم و امكان غافلگیری دشمن از میان رفت.»22
اجرای عملیات كربلای8 در اردیبهشت 1366 بر اثر اصرار مسئولان، و سایر دشواریهای موجود سبب گردید فرماندهكل سپاه طی نامهای به امامخمینی با بیان كردن مشكلات جنگ بر این مسئله تأكید نماید كه اگر كشور وارد جنگ نشود، عراق حملاتش را علیه ایران آغاز خواهد كرد.23
نگرانیهای ذكرشده در این نامه به ملاقات آقای رضایی با امام و سپس ملاقات با حاجسید احمدخمینی انجامید و در پی آن طی نامهای 20 صفحهای مسائل بهطور مشروح بیان شد.24
افزایش توان نظامی عراق به صورت روزافزون و متقابلاً كاهش توان اقتصادی و نظامی ایران، شكاف عمیقی میان توانایی نظامی ایران و اهداف سیاسی كشور به وجود آوردهبود و امكان تغییر موازنه جنگ با آغاز تهاجمات عراق وجود داشت. در واقع گرچه استقرار نیروهای ایران در طول مرز و حملات پیدرپی قوای خودی موازنه را همچنان به نفع ایران حفظ كردهبود25 ولی همین وضعیت موجب كاهش تدریجی توان نظامی و افزایش آسیبپذیری ما شده بود. ضمن اینكه خلأ استراتژیك* موجود بر اثر درنگ و تردید دو ابرقدرت جهت اقدام علیه ایران، در حال كمرنگ شدن بود.26 چنانكه از اواسط سال 1987 (1366) با حضور نظامی امریكا در منطقه و اسكورت نفتكشها و تصمیم شوروی برای بازسازی و تقویت ماشین جنگی عراق، بهتدریج توانایی ایران برای بهرهبرداری از رقابت ابرقدرتها كاهش یافت و بدین ترتیب خلأ استراتژیك كه برای اقدامات و سیاست ایران در خلیجفارس بسیار اهمیت داشت، منتفی گردید.27
لازمه فائق آمدن بر این وضعیت، تداوم حملات ایران بود كه از این پس حداقل برای یك مقطع زمانی تنها در منطقه غرب كشور، قابل پیگیری و اجرا بود. در واقع هرگونه درنگ در انتقال از جنوب به غرب هیچگونه گشایشی را در جنگ حاصل نمیكرد، زیرا بهدلیل بنبست نظامی، امكان اجرای عملیات گسترده و پیروز در جنوب وجود نداشت. ضمن اینكه امكان تهاجم دشمن همچنان پابرجا بود28 با این تفاوت كه حصول پیروزی در منطقه غرب كشور با پیشروی به سمت سلیمانیه و كركوك امكان تجزیه قوای دشمن را بهدنبال داشت. در عین حال عوامل مؤثر در تغییر رویكرد نظامی ایران از جنوب به غرب به شرح زیر بود:
1ـ ضرورت تداوم جنگ و ممانعت از ایجاد ركود در جنگ .
2ـ حفظ ابتكارعمل در برابر دشمن .
3ـ گشودن جبهه جدید در مقابل دشمن و تجزیه قوای آن .
4ـ كسب زمان از دشمن برای دستیابی به راهكار جدید در جنوب.29
در این چارچوب علاوه بر سلسله عملیاتی كه سپاهپاسداران در نیمه اول سال 1366 (كربلای10، فتح5، نصر4 و نصر7) انجام داد، عملیات نصر8 را نیز در تاریخ 29/8/66 در ماؤوت به اجرا درآورد. سپاه پس از آن نیز دو عملیات بیتالمقدس 2 و 3 را در 25/10/1366 و 24/12/1366 در محور ماؤوت اجرا كرد. با توجه به دشواریهای موجود برای ادامه عملیات در این محور، سپاهپاسداران در منطقه حلبچه عملیات والفجر10 را طرحریزی كرد كه در تاریخ 23/12/1366 اجرا شد.30
در این مرحله رژیم عراق بهكارگیری سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را برای مقابله با سیاستهای ایران در همكاری با معارضین كرد عراقی به نحو گستردهای افزایش داد. ملاقات صدام و رجوی در بغداد زمینه اجرای عملیاتهای نامنظم منافقین را فراهم ساخت.* رجوی در پیام به نیروهای شناسایی خود تأكید كرد كه عملیاتهای شناسایی بدون برجای نهادن رد پا از سازمان انجام گیرد.31
با فرارسیدن ماه پایانی سال 1366، از نیمه اسفند حملات موشكی عراق به تهران آغاز شد. به دلیل این تصور كه عراق فاقد موشك مناسب برای حمله به تهران میباشد، این حملات موجب شگفتی ناظران شد، به نظر میرسید حمله موشكی ایران به بغداد در پاسخ به تهاجمات هوایی عراق به مردم بیدفاع و غیرنظامی در شهرها، در اسفند 1363 و بعدها در سالهای 1364 و 1365، به تصمیم عراقیها در شتاب برای تهیه و ایجاد زیرساخت صنایع موشكی و همچنین دریافت موشكهای اس. اس. 12، منجر شده است.32
عراقیها در فضای خصومتآمیز بینالمللی علیه ایران، متقاعد شده بودند كه غرب از آنها حمایت میكند و میتوانند به هر عملی دست بزنند.33 به همین دلیل صدام طی سخنانی برای اعضای شورای فرماندهی عراق رسماً اعلام كرد:
«عراق از كلیه سلاحهای ممكن برای وادار ساختن ایران به پذیرش آتشبس استفاده خواهد كرد.»34
گرچه عراق توانایی شلیك موشك به تهران را با كمك آلمان و آرژانتین بهدست آورد، ولی كمكهای فنی روسها35 و نقش مشاوره فنی و پشتیبانی عملی آنها در طرحریزی مأموریت و سازمان یگانهای هوایی تهاجمی عراق در این مرحله بسیار مهم و مؤثر بوده است. مهمتر از این، عراق تهاجم موشكی به تهران را در چارچوب سیاستهای شوروی36 و با هدف تغییر موضع ایران در قبال افغانستان انجام داد. یك مقام رسمی وزارتخارجه امریكا در همان زمان اعلام كرد:
«هر عكسالعمل شوروی را باید در عملكرد فوری رژیم بعث عراق جستجو كرد.»37
بعدها آقای ولایتی وزیرخارجه ایران در مصاحبه با روزنامه كیهان گفت:
«در اوج بمبارانهای عراق به قائممقام وزیرخارجه شوروی گفتم: چرا به عراقیها موشك میدهید؟ گفت: شما دست از حمایتِ مجاهدان افغانی بردارید تا ما هم موشك ندهیم.* معامله خوبی نیست؟»38
در آغاز سال 1367 امامخمینی با دركی كه از وضعیت حاكم بر جنگ داشتند، طی پیامی در تاریخ 11/1/1367 به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، فرمودند:
«این روزها روز امتحان الهی است. امروز روز عاشورای حسینی است. امروز ایران كربلاست، حسینیان آماده باشید.»
در ادامه پیام امام آمدهاست:
«ای آزادگان و احرار بپاخیزید، قدرتهای بزرگ شرق و غرب میخواهند شما را زیر چكمهها و چنگالهای كثیف و خونین خود خُرد كنند كه حتی آخ هم نگویید. امروز روز مقاومت است.»
امامخمینی در ادامه پیام پس از اشاره به حملات موشكی دشمن به مردم بیدفاع در شهرها و حملات شیمیایی به مناطق مسكونی حلبچه، فرمودند:
«بهسوی جبههها هجومبرید تا ضربات پیدرپی شما توان و امان او را بگیرد.»39
با فرارسیدن سال 1367 و در حالی كه حملات موشكی عراق به تهران همچنان ادامه داشت، اجرا نشدن عملیات گسترده در جبهه جنوبی (طی سال 1366)، بازتاب وسیعی در رسانههای خارجی داشت. واشنگتنپست بهنقل از كارشناسان نظامی نوشت كه احتمال نمیرود ایران بتواند در آیندهای نزدیك حمله بزرگ و مورد انتظار خود را علیه عراق آغاز كند.40 علت این موضوع علاوه بر تأثیر حمله هوایی عراق بر ساختار اقتصادی ایران و تضعیف آن، عمدتاً خسارات و تلفات ناشی از عملیات كربلای5 و عدم بازسازی و جبران نشدن كمبودها، ذكر شدهاست.41 شائول بخاش یكی از كارشناسان مسائل ایران "مشكلات ایران در خرید اسلحه" بر اثر سیاستهای دولت ریگان در تحریم بینالمللی فروش اسلحه به ایران را یكی از عوامل مؤثر در پیدایش وضعیت جدید میداند.42 ریچارد مورفی معاون وزارتخارجه امریكا در همین زمینه گفت:
«قدرت نظامی ایران به دنبال حركتی كه تحت رهبری امریكا برای جلوگیری از فروش اسلحه به تهران صورت گرفته، شدیداً به تحلیل رفتهاست. امریكا تاكنون برای جلوگیری از ارسال اسلحه به ایران با 20 كشور تماس رسمی گرفته است . . .
در سال 1987 (1366) شش كشور غربی سلاحهایی به ارزش 200 میلیون دلار* به ایران فروختند، ولی در سال 1984 (1363) ارزش سلاحهایی كه پانزده كشور غربی به ایران تحویل دادهاند، یك میلیارد دلار بوده است.»43
بنابراین اظهارات، علاوه بر كاهش كشورهای فروشنده سلاح به ایران، حجم خرید ایران نیز كاهش بسیاری یافتهاست. مورفی در ادامه اظهارات خود درباره تأثیرات اقدام امریكا درتحریم ایران میگوید:
«ایران در خرید تكنولوژی پیشرفته و سیستم نظامی مدرن از غرب، دچار مشكل شده و بههمین دلیل بهای گرانی را برای سلاحها میپردازد و با تأخیر زمانی بیشتری سلاح دریافت میكند.»44
مجموع این عوامل سبب گردید علائم و نشانههای مهمی از "تغییر موازنه قدرت به سود عراق" آشكار شود.45
امریكاییها درحالی كه فشارهای شدید و گستردهای را روی ایران متمركز كردند و متقابلاً سیاستهای حمایتآمیزی را درباره عراق اعمال میكردند، تنها به این دلیل از تأمین نظر ایران مبنیبر متجاوز شناختن عراق خودداری میكردند كه این اقدام ممكن است به سرنگون شدن رژیم عراق بینجامد و به ایران پیروزی ببخشد كه در میدان نبرد توان دستیابی به آن را نداشته است.46
در همین وضعیت امریكاییها در تاریخ 28/1/1367 به دو سكوی نفتی ایران در خلیجفارس حمله كردند47 و همزمان با آن عراقیها غافلگیرانه و پس از حمله گسترده شیمیایی به خطوط پدافندی خودی در منطقه فاو، با سپاهی مجهز به این منطقه یورش آوردند؛ بدین ترتیب جمهوریاسلامی در برابر یك آزمون بسیار دشوار و سرنوشتساز قرار گرفت.48 برابر شواهد و قرائن موجود پیش از این احتمال حمله دشمن، بهویژه در منطقه فاو بررسی شده بود.* با ادامه جنگ در فصل زمستان در منطقه شمال غرب، چنین تصور میشد كه قوای دشمن به این منطقه گسیل خواهند شد و خطر حمله به جبهه جنوب رفع میشود و یا اگر عراقیها به جنوب حمله كنند با توجه به پیشرویهای عمیق رزمندگان در منطقه شمال غرب و دسترسی به سلیمانیه، نوعی تعادل برقرار خواهد شد49 ولی قبل از رسیدن به نتایج و دستاوردهای استراتژیك و حیاتی در منطقه شمال غرب، دشمن تهاجم به فاو را آغاز كرد.
عراق توان لازم را برای این اقدام بهتدریج طی سالهای قبل بهویژه سال 1366 به دست آورد، ضمن اینكه سیستم فرماندهی و سازماندهی عراقیها دچار تغییر و اصلاحاتی شد كه بر كارآمدی آنها در مقایسه با گذشته افزود.50
سقوط فاو در عرض 36 ساعت51 ـ پس از آنكه 2 سال و 3 ماه در اختیار ایران بود ـ و در حالی كه عراق از حضور عمده قوای ایران در منطقه غرب اطلاع داشت،52 با به كارگیری سلاحهای شیمیایی53 و از جمله گاز خردل و گاز سیانور، انجام گرفت. این رخداد نظامی، به دلیل آشكارشدن برتری نظامی عراق و مهمتر از آن، احتمال خاتمه یافتن جنگ، بازتاب نسبتاً گستردهای داشت. برخی از تحلیلگران بازپسگیری فاو را همانند زمان فتح آن در سال 1986 (1364) به منزله نقطه عطف و نشانه مرحله نهایی جنگ ارزیابی كردند.54 تایمز لندن بر تأثیر روانی سقوط فاو تأكید كرد.55 اظهارات برخی از شخصیتهای رسمی نیز قابل توجه بود.
میتران رئیسجمهور وقت فرانسه با تأكید بر ضرورت خاتمه یافتن جنگ، گفت:
«این جنگ باید بدون غالب و مغلوب پایان پذیرد.»56
واینبرگر وزیردفاع وقت امریكا نیز اعلام كرد:
«امریكا نمیخواهد ایران در جنگ برنده شود.»57
گرومیكو وزیرخارجه وقت شوروی با توجه به پافشاری ایران بر تعیین متجاوز، اعلام كرد:
«بدون توجه به اینكه چه كسی مسئول آغاز جنگ میباشد، این جنگ باید به فوریت پایان یابد.»58
مورفی معاون وزارتخارجه امریكا گفت: «ادامه جنگ ایران و عراق بههیچوجه به نفع امریكا نیست.»59 وی در جای دیگر با توجه به تأثیرات بازپسگیری فاو، در سمینار خلیجفارس اعلام كرد: «ما میخواهیم توازن در جنگ برهم نخورد.»60 مورفی بر این باور بود كه عراق با بازپسگیری فاو توازن را مجدداً برقرار كرده است و ادامه تهاجمات عراق به برهم خوردن موازنه منجر خواهد شد.*
آقای هاشمی فرمانده عالی جنگ با توجه به ابعاد و نتایج احتمالی این حادثه اعلام كرد:
«از این پس زمان به نفع ما نخواهد بود.»61
با توجه به اهمیت سقوط فاو، به نظر دو تن از تحلیلگران نظامی درباره علت وقوع این حادثه اشاره میشود. كردزمن معتقد است مرحله جدید جنگ را سه عامل شكل داد: نخست، تغییرات مهم در نیروهای مسلح عراق* و شیوه رزم آن. دوم، تغییر توانایی ایران برای ادامه جنگ و سومین عامل كه كمتر محسوس بود، حضور نیروهای غربی در خلیجفارس و انزوای فزاینده دیپلماسی ایران بود.62 ژنرال موگلن كارشناس نظامی فرانسه معتقد است عراقیها به چند دلیل توانستند فاو را مجدداً آزاد سازند: اولاً برنامهریزی بسیار خوب و دقیق. ثانیاً اطلاعات بسیار دقیق از مواضع استقرار نیروهای ایران در فاو. ثالثاً اجرای مانور موفق و ایجاد این ذهنیت برای ایرانیها كه عراق قصد انجام عملیات در شمال را دارد.63
بدون تردید افزایش توان نظامی عراق و تغییر استراتژی این كشور، نقش مهمی در تغییر اوضاع به سود عراق داشت. بیش از این عراق با عملیات موسوم به "استراتژی دفاع متحرك" در اندیشه تصرف برخی از مناطق مرزی و شهرهای ایران بود كه به توفیق چندانی دست نیافت. عراق ضعف و كاستیهای خود را در این زمینه برطرف ساخت و "با بهبود ارتش عراق"64 و تغییر شیوه رزم آن، از موقعیت برتری برخوردار شد. محیالدین مصباحی در مقاله خود وضعیت نظامی عراق را در آستانه بازپسگیری فاو چنین ذكر میكند:
«نیروهای مسلح عراق در نتیجه فروش عظیم تسلیحاتی توسط شوروی و سایرین، در مدتی كمتر از 2 سال سیستمهای تسلیحاتی خود را به بیشتر از 40% افزایش دادند. ارتش عراق در شرف بازپسگیری فاو در آوریل 1988 (فتح نظامی كه بعداً ثابت شد نقطهعطفی در جنگ میباشد) حدود 5000 تانك، 4500 نفربر زرهی (AF7)، 5500 عراده توپ و آلات توپخانه، 420 هلیكوپتر و 720 هواپیمای جنگی آماده برای عملیات در اختیار داشت. این خیل عظیم سیستمهای تسلیحاتی با حداقل 300 موشك زمین به زمین اسكاد و مقادیر زیادی مهمات شیمیایی تكمیل میشد. بغداد با كسب این مقادیر عظیم سلاح توانست نیروهای زمینی خود را از 26 لشكر در سال 1986 به 50 لشكر در سال 1988 یعنی دو برابر برساند. این امر نمایانگر رشد واقعی در ساختار نیرو و تواناییهای عملیاتی بود و گام مهمی در تغییر موازنه استراتژیك كلی در خلیجفارس به شمار میرفت. افزایش نیروی انسانی آموزش دیده در ارتش عراق نیز به وضوح نشاندهنده كمكهای شوروی در این زمینه بود كه عراق را قادر ساخت ضمن كسب مقادیر زیادی سلاح از شوروی، امر سازماندهی ارتش خود را مجدداً تكمیل نماید.»65
نشریه اسپرسو چاپ ایتالیا با ارائه آماری از نیروها و تجهیزات نظامی ایران و عراق، وضعیت دو كشور را مقایسه كرده است:
عراق | ایران |
|
800000 نفر | 655000 نفر | نیرو |
7000 دستگاه | 1050 دستگاه | تانك |
5600 قبضه | 600 قبضه | توپخانه |
500 فروند | 400 فروند* | هواپیما |
200 فروند** | 300 فروند | هلیكوپتر |
34 فروند 66 | 21 فروند | كشتی |
در عین حال، غافلگیر شدن ایران در فاو و به كارگیری سلاح شیمیایی بهوسیله عراق به نحوی گسترده، نقش مؤثری در سقوط فاو داشت. عراقیها با استفاده از زمانِ تمركز نیروهای ایران در منطقه شمال غرب كشور، تهاجم خود را به منطقه فاو آغاز كردند و آن را بازپسگرفتند. البته برتری بارز عراق در تجهیزات، سازمان گسترده و آمادگی قوا نیز به گونهای بود كه با فرض هوشیاری و غافلگیر نشدن ایران، با توجه به موقعیت فصلی و حضور حداقل نیروهای مردمی در جبهههای جنگ و به تحلیل رفتن قوای ایران به دلیل اجرای عملیات والفجر10، احتمالاً سقوط فاو به جای 36 ساعت زمان بیشتری به طول میانجامید. به عبارت دیگر، تفوق استراتژیك عراق وضعیت را به گونهای اساسی به نفع عراق و به زیان ایران تغییر دادهبود و مهار تهاجمات عراق در مرحله جدید امری بسیار دشوار بود.
ارتش عراق در تداوم تهاجمات خود در ساعت 8 صبح 4/3/1367 حمله به منطقه شلمچه را آغاز كرد.67 در این هجوم منطقه شلمچه طی 8 ساعت سقوط كرد در حالی كه نیروهای خودی در این منطقه نسبت به منطقه فاو آمادهتر بودند، عقبه مناسبی داشتیم، هوشیار بودیم و غافلگیر نشدیم.68 زیرا از 24 ساعت قبل، تحركات عراق و تجمع نیرو نشاندهنده آمادگی عراق برای عملیات بود.69 این اراده وجود داشت كه شلمچه را حفظ كنیم اگر نیروی احتیاط در اختیار داشتیم و خطوط تقویت شدهبود، ولی دشمن قدرتمند بود و تغییر تاكتیك داده بود.70
امكانات فوقالعاده، تجهیزات پیشرفته، كاربرد سلاحهای غیرمتعارف همچون سلاحهای شیمیایی و گسترش سازمان ارتش عراق، امكان مانور گسترده با استفاده از شیوههای جدید را به عراق داد. این تغییرات در ارتش عراق و شیوههای رزم و برتری چشمگیر این كشور از نظر نیرو و سازمان، بعد از سقوط فاو مورد توجه رسانههای خارجی و تحلیلگران نظامی قرار گرفت ولی پس از سقوط شلمچه "استراتژی تازه كادر رهبری سیاسی عراق" و ظهور نشانههایی آشكار از كارآیی این استراتژی مورد توجه واقع شد.71 روزنامه نیویورك تایمز بهنقل از مقامات عراقی نوشت: «آنها میگویند استراتژی تازهای در پیش گرفتهاند.»72 نظر به اهمیت منطقه شلمچه و نگرانیهای جمهوریاسلامی از احتمال پیشروی دشمن از محور شلمچه به سمت خرمشهر و آبادان، یگانهای سپاهپاسداران در تاریخ 22/3/1367 طی عملیاتی با نام "بیتالمقدس7" به نیروهای دشمن هجوم بردند و خسارات بسیاری را بر آنها و امكاناتشان وارد كردند.73
در روزهای پایانی خرداد 1367 نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به كمك ارتش عراق به مهران و دهلران ـ كه در كنترل پدافندی ارتش قرار داشت ـ حمله كردند.74 پیش از این منافقین ـ پس از توافق جدید با رژیم عراق ـ در تاریخ 8/1/1367 به فكه حمله كرده بودند. در بهار همین سال، بعد از نشست محرمانه رجوی و صدام، تجهیزات سنگین شامل تانك تی 55 و نفربرهای پی.ام.پی در اختیار منافقین قرارگرفت و افسران عراقی آموزش فشردهای را برای آنها برگزار كردند.75 رجوی قبل از عملیات مهران طی نشستی برای تحریك و تشویق نیروهایش جهت حمله به خطوط ارتش، میگوید: «توان یك یگان ما با 3 یا 4 یگان ارتش ایران برابر است، یك گردان برای در هم شكستن چند گردان كلاسیك ارتش.»76 منافقین پس از حمله به مهران شعار "امروز مهران فردا تهران" را سر دادند.
در تاریخ 4/4/1367 تهاجم نیروهای عراق به جزایر مجنون آغاز شد.77 این حمله، اوج قدرت عراق بود.78 و پس از آن با توجه به بازپسگیری كلیه مناطق آزادشده، عراقیها مواضع جدیدی اتخاذ كردند. نزار حمدون معاون وزیرخارجه عراق اعلام كرد: «زمان به نفع ایران نیست و در مرحله نهایی جنگ هستیم. عراق نمیتواند صرفاً یك آتشبس را بپذیرد!»79
طه یاسین رمضان معاون نخستوزیر عراق نیز طی مصاحبهای گفت: «نتیجه جنگ در روزها، هفتهها و ماههای آینده روشن خواهدشد.»80 تأكید نزار حمدون بر این مسئله كه عراق از این پس تصمیم ندارد مساعی خود را در صحنه دیپلماتیك متمركز كند،81 نشاندهنده تصمیم عراق بر تداوم تهاجمات بود. چنانكه نیروهای عراقی حملات گستردهای را به خطوط ارتش با هدف گرفتن اسیر و غنائم آغاز كردند. در این مرحله تعداد زیادی نیرو و مقدار بسیاری امكانات ارتشی به اسارت و غنیمت گرفتهشد و در بغداد به نمایش گذاشته شد.
بنابر یك ارزیابی شتابزده درباره علل سقوط این مناطق در مرحله پایانی جنگ، میتوان به عوامل زیر اشاره كرد:
1ـ از سال 1362 ارتش درخواست كرد سپاه نیز در خطوط پدافندی مستقر شود. با این كار بخشی از توان تهاجمی سپاه زمینگیر شد. در نتیجه در سال 1367نیروی متحرك و هجومی سپاه در بدترین موقعیت پدافندی، در مناطقی مانند فاو، شلمچه، مهران، جزایر مجنون، هور، ماؤوت و حلبچه زمینگیر شده بود.
2ـ عدم توسعه توان رزم جمهوریاسلامی به تناسب گسترش دامنه جنگ و به تَبَع آن رشد كُند سازمان رزم سپاه، با ضرورتهای جنگ هیچگونه تناسبی نداشت.
3ـ متقابلاً توسعه توان رزم عراق امكان پاسخگویی به حملات ایران در یك یا چند منطقه را میداد. ضمن اینكه عراق قادر به آفند در چند منطقه به صورت همزمان بود.
4ـ استفاده گستاخانه عراق از سلاحهای شیمیایی، به دلیل برخورداری از حمایت تكنولوژیك و سیاسی ـ تبلیغاتی غرب، از عوامل مؤثر و مهم سقوط خطوط پدافندی خودی در این دوره است.
البته عوامل دیگری در این زمینه مؤثر بوده است كه باید به صورت جداگانه و در موقعیت مناسب بررسی شود.
در مجموع وضعیتی كاملاً نگرانكننده بهوجود آمدهبود. در همین حال امریكاییها هواپیمای مسافربری ایران را با 2 فروند موشك كه از رزم ناو امریكایی وینسنس، مستقر در خلیجفارس شلیك شد، ساقط كردند.82 این حادثه پیام روشن و قاطع امریكا مبنی بر تشدید جنگ در صورت عدم اقدام ایران برای خاتمه دادن به جنگ بود. چنانكه ریگان رئیسجمهور وقت امریكا گفت كه این فاجعه ضرورت دستیابی به برقراری صلح را با حداكثر شتاب، دوچندان ساخته است.83 سخنگوی كاخ سفید نیز گفت: امریكا مدت مدیدی است كه تمایل به برقراری تماس با ایران دارد و ما این تمایل را در هر موقعیتی ابراز كردهایم.84 مایكل آرماكاست معاون وزارتخارجه امریكا نیز تأكید كرد كه امریكا از انعطاف ایران استقبال میكند، اما ایران نمیتواند به انتخاب خود بخشهایی از قطعنامه را بپذیرد.85
ایران با توجه به وضعیت یادشده، علاوه بر شتاب در تلاشهای دیپلماتیك و شكایت از امریكا در دادگاه لاهه به خاطر سرنگون كردن هواپیمای مسافربری ایران، دو اقدام اساسی انجام داد. نخستحكم امامخمینی مبنی بر انتصاب آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده كل قوا به منظور "ایجاد ستاد فرماندهی كل"، "هماهنگی ارتش و سپاه"، "تمركز صنایع نظامی و تهیه مایحتاج نظامی و دفاعی"، "تمركز امور تبلیغی و فرهنگی" و "بهرهبرداری صحیح از كمكهای مردمی"86 بود. اقدام دیگر، "اعلام بسیج عمومی"87 برای دفاع در برابر تهاجمات عراق بود.
در این مرحله تداوم حملات عراق سبب گردید در منطقه شرهانی، زبیدات و ارتفاعات حمرین، قوای عراقی ضمن حمله به خطوط دفاعی نیروهای ارتش تا عینخوش پیشروی كنند و در این حملات و همچنین حمله به مناطق سومار و میمك، در مجموع نزدیك به 17000 تن را اسیر كردند. با ادامه تهدیدات عراق برای حمله به مناطق جنوبی،88 عقبنشینی از حلبچه بررسی شد و سرانجام به رغم نظرهای متفاوتی كه وجود داشت، نیروهای خودی منطقه حلبچه را تخلیه كردند.89 علاوه بر این، بنابه ملاحظات جدید و احتمال تداوم تهاجمات عراق و همچنین تشدید فشار بینالمللی علیه جمهوریاسلامی، امامخمینی با یك تصمیم حساب شده و ناگهانی، اوضاع را به نفع ایران تغییر دادند و رئیسجمهوری اسلامی ایران در نامهای به خاویر پرز دكوئیار دبیركل وقت سازمانملل، پذیرش قطعنامه را رسماً اعلام كرد. خبر پذیرش قطعنامه روز دوشنبه 27/4/1367 ساعت 2 بعدازظهر از صدای جمهوریاسلامی ایران به شرح زیر قرائت شد:
«جمهوریاسلامی ایران طی پیامی خطاب به خاویر پرز دكوئیاردبیركل سازمانملل اعلام نمود كه با تأیید مجدد تلاشهای انجامشده و اطمینان قلبی به اقدامات ایشان و به منظور یاری نمودن دبیركل در جهت استقرار امنیت بر اساس عدالت، قطعنامه 598 را رسماً پذیرفته است.»90
در نامه رئیسجمهور ایران به دبیركل سازمانملل به این مسئله اشاره شده است كه جنگ اكنون ابعادی غیرقابل پیشبینی یافته و ضمن وارد كردن كشورهای دیگر در جنگ، "قربانیان بیگناهی را در خود فرو برده است". 91
اقدام ایران و اهمیت آن واكنشهای متفاوتی را برانگیخت، اعجاب و شگفتی مردم و همچنین تأسف و تألم آنها موجی از حزن و اندوه همراه با نوعی ابهام و حیرت را در میان رزمندگان اسلام و طرفداران انقلاب اسلامی در خارج از ایران برانگیخت. در واقع شكاف موجود میان آگاهی مردم از واقعیات جنگ و برتریهای چشمگیر عراق در توان رزمی و تبلیغاتی كه انجام میگرفت و اذهان جامعه را شكل داده بود، مهمترین عاملی بود كه براساس آن میتوان وضعیت روحی و روانی مردم را توضیح داد.
امامخمینی با توجه به نتایج پذیرش قطعنامه، طی پیامی دراینباره فرمودند:
«و اما درباره قبول قطعنامه كه حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی كه از ذكر آن فعلاً خودداری میكنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور ـ كه من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم ـ با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم، و خدا میداند كه اگر نبود انگیزهای كه همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود …»
امام خمینی در همین پیام این اقدام را به منزله نوشیدن جام زهر ذكر كرده و فرمودند:
«شما میدانید كه من با شما پیمان بسته بودم كه تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم، گذشتم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله كردم.»92
اقدام ایران در پذیرش قطعنامه، بازتاب نسبتاً وسیعی داشت. رابین رایت كارشناس مسائل منطقه، دلیل این تصمیم را ناامیدی ایران از راهحل نظامی ذكر كرد و وضعیت اقتصادی و تحولات اخیر جبهههای جنگ را مؤثر در این تصمیمگیری دانست.93 وزیر دفاع وقت امریكا، رویارویی امریكا با ایران را یكی از عوامل مؤثر در پذیرش قطعنامه بهوسیله ایران دانست.94 عراقیها كه اوضاع را به سود خود ارزیابی میكردند و از اقدام ایران ناخشنود بودند، پذیرش قطعنامه را یك تاكتیك خواندند!95 برخی از صاحبنظران غربی نیز واكنش عراق را قصد عملی عراق برای جلوگیری از برقراری آتشبس ارزیابی كردند.96 همچنین رادیو لندن با استناد به بیانیه نظامی عراق، خبر حمله نظامی وسیع بر علیه مواضع ایران را اعلام كرد.97 امریكاییها از اقدام ایران اظهار خرسندی كردند و سخنگوی وزارتخارجه امریكا اعلام كرد امریكا پذیرش قطعنامه 598 را توسط ایران خوشآمد میگوید.98 وایتهد معاون وزیرخارجه امریكا نیز اعلام كرد واشنگتن هفته گذشته پیامی برای ایران ارسال داشته و از تصمیم این كشور برای قبول قطعنامه 598 تقدیر كرده است.99 امریكاییها اقدام ایران را عامل مهمی در رفع موانع در روابط ایران و امریكا میدانستند.100 چنانكه شولتز وزیرخارجه امریكا اعلام كرد امریكا مایل به تجدید مناسبات مستقیم با نمایندگان معتبر تهران است.101
تنها سه روز پس از اقدام ایران در اعلام پذیرش قطعنامه 598، عراقیها در روز جمعه 31/4/1367 تهاجم خود را در منطقه جنوب آغاز كردند و در 30 كیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند.102 این حركت شتابزده شباهت زیادی به تهاجم آنها در آغاز جنگ داشت. هدف عراق از این اقدام وارد كردن ضربه سنگین نظامی به ایران، اشغال زمین و به اسارت گرفتن شمار بیشتری از نظامیان ایرانی بود تا به هنگام مذاكرات بعد از جنگ، از آنها به عنوان برگ برنده استفاده كند و در تبادل اسیران نسبت به ایران از موقعیت بهتری برخوردار شود. ضمن آنكه خرمشهر به شدت تهدید میشد و اشغال مجدد آن امتیاز بزرگی برای عراق بود.103
وضعیت بسیار حساسی بود. خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت. سقوط مجدد خرمشهر ضربات روانی سنگینی بر مردم وارد میكرد و ممكن بود ابتكار عملی را كه امام با پذیرش قطعنامه به دست آورده بود، از دست برود. نگرانیهای برخاسته از این وضعیت سبب شد امامخمینی توسط فرزندشان(حاج احمدآقا) پیامی را برای سپاه، تنها سازمان حاضر در صحنه، ارسال فرمایند كه در آن آمده بود:
«اینجا نقطه حیاتی كفر و اسلام است، یعنی نقطه شكست و پیروزی، یا اسلام یا كفر است و باید متر به متر بجنگید و هیچ چیزی از هیچكس پذیرفته نیست. اینجا نقطهای است كه یا موجب میشود سپاه حیات پیدا كند دوباره در كشور و یا برای همیشه سپاه یك سپاه ذلیل و مردهای بشود.»104
سپس حاجسید احمدآقا خطاب به برادر رحیم صفوی كه پیام را یادداشت میكرد، به این مسئله اشاره نمود كه اگر خدای ناكرده در خرمشهر یك حادثهای رخ بدهد، دیگر ما هیچكاری نمیتوانیم انجام دهیم.105
طولی نكشید كه سیل نیروهای بسیجی كه از قبول قطعنامه بهشدت متأثر بودند و امامخمینی را تنها میدیدند، به یاری او شتافتند و راهی جبههها شدند تا به هر نحو ممكن در برابر دشمن بایستند، دشمنی كه بسیار قدرتمندتر از روزهای اول جنگ شده بود. بار دیگر بسیجیان با كمترین امكانات به میدان شهادت آمدند. جبههای كه تنها سپاه بود و بسیج، اما نه در سازمانهای از پیش تعریف شده، بلكه در هستههایی خودجوش مركب از فرماندهان لشكرهای سپاه و ردههای پایینتر و نیروهای مردمی و بسیجی همه شانه به شانه در لابهلای تانكهای عراقی با سلاح سبك و آرپیجی، بدون اتكا به نیروی زرهی و توپخانه به دشمن یورش بردند و طی چند روز درگیری سنگین، بخش بزرگی از قوای عراقی را منهدم و آنها را مجبور به عقبنشینی كردند.
تهاجم عراق تأثیر فوقالعادهای برجای نهاد، ادعاهای دروغین صلحطلبی این رژیم آشكارتر شد و عناصر مردد داخلی و افكار فریبخورده جهان به این امر واقف شدند. ضمن آنكه نگرانی ناشی از حركت اخیر عراق با توجه به زمینه روانی ویژهای كه امام آماده كرده بود، جوّ عمومی داخل كشور را یكباره دستخوش تحول كرد و سیل نیروهای مردمی بسیار گستردهتر از روزهای نخستین جنگ به جبهه سرازیر شدند. همچنین این اقدام عراق تغییر مواضع بینالمللی را به زیان عراق و به سود ایران موجب شد. چنانكه پنج عضو دائمی شورای امنیت، عراق را برای نشان دادن انعطاف بیشتر تحت فشار قرار دادند.106 به نوشته نیویورك تایمز، امریكا نیز عراق را برای برقراری آتشبس تحت فشار قرار داد.107
عراقیها در وضعیت جدید ضمن اعلام مقاومت در برابر فشار امریكا، مدعی بودند امریكا میخواهد هرچه زودتر جنگ تمام شود تا با ایران ارتباط برقرار كند،108 واكنش عراق در مجموع سبب گردید ایران پیروزی تبلیغاتی به دست آورد.109 به همین دلیل برخی از تحلیلگران اقدام عراق در اشغال مجدد خاك ایران را یك "اشتباه محض"110 قلمداد كردند. یك سرهنگ سابق ارتش عراق این اقدام عراق را یك اشتباه استراتژیك نامید و گفت:
«در موقعیتی كه ایران از كمبود نیرو رنج میبرد و ابتكارعمل در اختیار رهبری عراق بود، پیشروی نیروهای عراق به سمت خوزستان منجر به "خروش ملی" و ایجاد شور و شوق در میان مردم ایران شد. همین نیروها طی یك هفته تلفات و خسارتهای سنگینی بهویژه در محور جنوب، بر نیروهای عراقی وارد ساختند و در این منطقه 18 تیپ زرهی و مكانیزه كه اصل قدرت عراق را تشكیل میدادند، مورد تهاجم نیروهای داوطلب ایرانی قرار گرفتند و با عقبنشینی مقدار زیادی منهدم شدند.»111
در جبهه جنوب هنوز ارتش عراق به طور كامل تا خط مرزی عقب زده نشدهبود كه حدود ساعت 14:30 روز 3/5/1367 سازمان مجاهدین خلق (منافقین) همراه با ارتش عراق هجوم مشتركی را از طریق سرپلذهاب به طرف شهر "كرند" آغاز كردند.112 آنها عملیات خود را با هدف براندازی شروع كردند با این تصور كه اوضاع بینالمللی كاملاً به زیان ایران میباشد و همانند وضعیتی است كه آلمان در اواخر جنگ جهانی دوم گرفتار آن شده بود. وضعیت نظامی ایران را به دلیل تهاجمات پیدرپی عراق از هم پاشیده ارزیابی میكردند و همچنین اوضاع داخلی ایران را به دلیل تحولات نظامی و پذیرش قطعنامه 598 آسیبپذیر میدانستند. برای همین، منافقین میپنداشتند یك ضربه و شوك نظام جمهوریاسلامی را فروخواهد ریخت و این تنها فرصتی است كه در اختیار دارند.113 رجوی در همان زمان طی تحلیلی گفته بود كه نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم و باید حمله كنیم و در شرایطی كه رژیم نیروی جنگی ندارد، كار را تمام كنیم!114 مریم رجوی نیز در جمع نیروهای حملهكننده اظهار كردهبود: وقتی از جبهه برویم آنطرفتر كسی نیست كه جلوی ما را بگیرد.115 رجوی در پاسخ به سؤالات حاضرین در همین نشست میگوید:
«جمعبندی نهایی در میدان آزادی!»116
منافقین طرح خود را در یك نشست 24 ساعته آماده كردند و در تاریخ 31/4/1367 توجیه صورت گرفت و نام عملیات را "فروغ جاویدان" گذاشتند.117
سخنگوی سازمان منافقین استراتژی سازمان را وارد كردن هرچه بیشتر تلفات و بازكردن راه برای یك انقلاب عمومی ضد (امام) خمینی ذكر كرد!118 در یكی از رسانههای غربی استراتژی منافقین "ایجاد منطقه آزاد شده" اعلام شد.119
به هر صورت، بلافاصله پس از اطلاع مردم از هجوم منافقین؛ بسیجیها سیلوار راهی غرب كشور شدند و به همراه یگانهای سپاهپاسداران، راه را بر منافقین بستند و از روبهرو و پهلو به آنها حمله كردند و سازمان نظامی منافقین را متلاشی كردند. منافقین با آشكارشدن ناتوانی و برملا شدن آثار توهمات خود، با برجای گذاشتن كشتگان و اسیران بسیار، مجدداً به داخل خاك عراق فرار كردند. رادیو لندن طی تفسیری گفت: «هدف از این حمله هرچه باشد ظاهراً تأثیر مثبت و مطلوبی در داخل ایران نداشته است.»120
بدین ترتیب با حضور گسترده نیروهای مردمی در جبههها و پیام امام به سپاهپاسداران برای مقاومت و رفع تهاجم عراق و منافقین، سرانجام عراقیها پس از تحمل تلفات و عدمموفقیت در لشكركشی مجدد به خاك ایران و ناامیدی از كارآیی منافقین به عنوان یك عامل تعیینكننده، با برقراری آتشبس موافقت كردند و در تاریخ 29/5/1367 میان ایران و عراق آتشبس برقرار شد. رابین رایت متخصص مسائل منطقه، در تحلیلی نوشت: برای ایران اجرای آتشبس رسمی نخستین گام از اجرای استراتژی گسترده برای آغاز مرحلهای جدید در انقلاب آن كشور است. هدف از این استراتژی آن است كه بقای انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری یافته است.
بدینترتیب جنگ ایران و عراق پس از هشتسال در حالی پایان یافت كه علیرغم حمایت همهجانبه غرب و شرق از عراق، كه قدرت نظامی این كشور را به نحوی چشمگیر افزایش داده بود، دستاورد مهمی عاید عراق نشد.
عدم موفقیت عراق در جنگ و باقی ماندن مشكلات ژئوپلتیك این كشور، عراق بعد از جنگ را در وضعیت ویژهای قرار داد. حمایت فوقالعاده غرب و شرق از عراق در زمینه انواع تسلیحات بهخصوص سلاحها و تجهیزات پیشرفته و كشتار جمعی و همكاری با این كشور برای دستیابی به سلاحهای غیرمتعارف و حتی ایجاد زمینه مناسب برای ساخت سلاحهای اتمی، به همراه جنبههای روانی و ویژگیهای شخصی سران رژیم عراق، پس از جنگ توان متراكم و تهدیدكنندهای از عراق ساخته بود كه كشورهای منطقه و همجوار، خصوصاً عربستان و اسرائیل را در معرض تهدید جدی قرار میداد. این مسئله در تجاوز عراق به كویت به وقوع پیوست و در یك حركت مشكوك ـ كه در آن فریب خوردن رژیم عراق دور از ذهن نیست ـ ارتش عراق، كویت را اشغال كرد و این اقدام زمینهای شد كه حامیان عراق ـ كه صرفاً برای مقابله با انقلاب اسلامی، رژیم صدام را تا این حد تجهیز كرده بودند ـ پس از پایان جنگ اوضاع را مساعد دیدند كه آنچه را با ثروت كشورهای حوزه خلیجفارس در اختیار عراق گذاشته بودند، مجدداً با امكانات همین كشورها همه را منهدم كنند. انهدامی كه طی چندین سال گذشته ادامه داشته و هنوز هم غرب از آن احساس تهدید میكند.
راهنمای عملیات سال هشتم جنگ (شهریور66 - شهریور67)
آخرین حد پیشروی خودی در خاک عراق و مناطق تحت اشغال
دشمن تا قبل از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران
مناطق تحت اشغال عراق در آخر جنگ که قبل از آتشبس آزاد شد.
* واگذاری تجهیزات به عراق به نحوی چشمگیر و بیسابقه افزایش یافت. بنابر نظر آنتونی كردزمن در طول جنگ جمعاً 50 میلیارد دلار تسلیحات جنگی به عراق تحویل شد (كنفرانس خلیجفارس، بررسی منافع و راههای موجود امریكا 21/6/1369، واشنگتن). فرانسه در كمتر از 2 سال، تسلیحاتی به ارزش 6/5 میلیارد دلار به عراق ارسال كرد. چین، انگلستان، آلمان، برزیل، مصر، كلمبیا، اسپانیا، امریكا و بسیاری از كشورهای دیگر تسلیحات شیمیایی بسیاری با تكنولوژی پیشرفته در اختیار عراق قرار دادند. پس از تشدید درگیری میان عراق و كویت، عراقیها مدعی شدند جنگ را به تنهایی انجام دادهاند. ابوغزاله معاون سابق رئیسجمهوری و وزیر دفاع مصر در گفتوگو با رادیو كویت اعلام كرد: همه میدانند كه تنها كویت و عربستان بیش از 60 میلیارد دلار به عراق كمك كردهاند و ادعای عراق در مورد اینكه جنگ را به تنهایی شروع كرد یك دروغ بزرگ است و دولتهای عرب در طول جنگ كمكهای فراوانی به عراق كردند (روزنامه كیهان، 7 اسفند 1369). شوروی در بین سالهای 88 - 1986 (67 - 1365) سلاحهایی به ارزش تقریبی 8/8 تا 2/9 میلیارد دلار شامل 2000 تانك (از جمله 800 تانك تی.72)، 300 هواپیمای جنگنده، حدود 300 موشك زمین به زمین از نوع اسكاد.بی و هزاران قطعات توپخانه سنگین و نفربرهای مسلح به عراق تحویل دادند (محیالدین مصباحی، اتحاد جماهیر شوروی و جنگ ایران و عراق از برژنف تا گورباچف، مجله سیاسی دفاعی، ویژهنامه جنگ، تابستان و پاییز 1375). طه یاسین رمضان به خبرگزاری مصر گفت: «شورویها در كنار ما هستند و در توسعه نیروهای مسلح ما شركت دارند.» (خبرگزاریجمهوریاسلامی، گزارشهای ویژه، 14/4/66، خبرگزاری فرانسه، 13/4/66)
* حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی در جلسهای با حزبالله مجلس گفت: «تداوم حملات عراق به مراكز اقتصادی ایران و كاهش قیمت نفت سبب گردید درآمد ارزی ایران در سال 65 اندكی بالاتر از 5 میلیارد دلار برسد كه از این مقدار 3 میلیارد دلار به قوای مسلح اختصاص یافت و با 2 میلیارد و خردهای كشور اداره شد.» (روزنامه اطلاعات، 9/12/1375)
* محدود بودن جنگ به مرزهای دو كشور ایران و عراق و عدم مداخلهجویی جدّی امریكا و شوروی، وضعیتی را برای ایران بهوجود آورد كه در اینجا به عنوان خلأ استراتژیك از آن یاد میشود. عراق با گسترش دامنه جنگ با هدف بینالمللی كردن آن، تدریجاً اوضاع را برای ایران دشوار كرد و از سال 1366 امریكا و شوروی ایران را عملاً تحت فشار قرار دادند .
* سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در همین روند در بهار 1367 یك گزارش اطلاعاتی، همراه با یك جمعبندی برای استخبارات عراق تهیه كردند. در این گزارش تأكید شده بود كه ارتش ایران توان آفندی ندارد و به همین دلیل در مواضع پدافندی استقرار یافته است. همچنین ارتش عراق تشویق شده بود به مواضع دفاعی این نیروها حمله كند.
(اظهارات یكی از اعضای منافقین كه در یكی از این عملیاتها به اسارت درآمد)
* كیانوری دبیركل حزب منحله توده در مصاحبه با روزنامه جمهوریاسلامی(6/11/1371) گفت:«وزیرخارجه شوروی به آقای ولایتی گفته است شما به محض اینكه حمایت از افغانها را قطع كنید، ما هم حملات عراق به ایران را متوقف میكنیم.»
* این در حالی است كه عراق در همین سال بیش از 15 ملیلیارد دلار (75 برابر ایران) سلاح و تجهیزات نظامی دریافت كرد .
* چنانكه سردار رضایی میگوید. «در جلسهای در دیماه 1366 گفتهایم اگر در اسفندماه در جنوب حمله نكنیم، دشمن به جنوب حمله میكند (ولی راهكارهای جنوب بسته است). دشمن میداند ما در جنوب ابتكار عمل نداریم. اگر در شمال سلیمانیه عمل نشود تا پایان بهار وضع خوبی نخواهیم داشت. من تأكید داشتم زمستان باید در غرب كار كنیم. فرماندهان عملیاتی میگفتند در جنوب نمیتوانیم عملیات انجام دهیم(و باید) تا فصل بهار (صبر كنیم شاید راهكاری باز شود).»
[دانشكدة فرماندهی و ستاد سپاهپاسداران(دوره عالی جنگ) 19/11/74]
* طهیاسین رمضان با تهدید ایران مبنی بر اینكه استراتژی عراق نابود كردن تمامی تأسیسات نفتی ایران است، نشان داد عراقیها در اندیشه تداوم تهاجم به ایران هستند.
* برنارد نیوز در نیویورك تایمز نوشت: تحلیلگران پنتاگون به وجود تحولات عمدهای در ارتش عراق پی بردند و به تجدیدنظر در تفكر خود پرداختند. (نشریه هفتگی ایران تایمز، 9/2/1376)
* ایران 150 تا 200 فروند هواپیما بیشتر نداشت.
** ارتش عراق 450 فروند هلیكوپتر در اختیار داشت.