قویترین فرمانده / ۱۹
قاسم رزمندهام دل ز دنیا کندهام

حاج صادق آهنگران: بهمحض اینکه شعر را خواندم، نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله همگی به حاج قاسم نگاه کردند. فکر کردند که آن شعر در مورد حاج قاسم گفته شده و من خطاب به فرمانده لشکر میخوانم.
در کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت محمدصادق آهنگران با عنوان «با نوای کاروان» اثری است که به کوشش دکتر محمدمهدی بهداروند نوشته شده و توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال 1399 منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب، حاج صادق آهنگران به خاطرات خود از سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی پرداخته است. در بخشی از این خاطرات میخوانیم:
یادم میآید اواسط سال 63 به مقر لشکر ثارالله در اهواز رفتم. فکر کنم سیزدهم، چهاردهم یا پانزدهم محرم بود. حاج قاسم دعوتم کرد. من با نیروهای تبلیغات او که سید ابراهیم یزدی نژاد (یزدی) و مهدی صدفی بودند، هماهنگ کردم و نوحهای خواندم که سربند آن این بود:
«قاسم رزمندهام *** دل ز دنیا کندهام»
سربند نوحهها کوتاه بود. یکی از ویژگیهای اشعار آقای معلمی این بود که اصولاً سربندهایشان کوتاه بود یا اگر طولانی بود، از کلمات آسان در آنها استفاده میکرد که مستمع خسته نشود و بتواند جواب بدهد و درعینحال، محتوا هم داشته باشد؛ مثلاً:
باید گذشتن از دنیا به آسانی *** باید مهیا شد از بهر قربانی
در شهادت حاج قاسم هم از همین سبک استفاده کردم.
شعری که در لشکر 41 ثارالله خواندم، در شأن حضرت قاسم بن حسن (ع) سروده شده بود و محتوایی حماسی داشت، اما بهمحض اینکه آن را خواندم، نیروهای لشکر 41 ثارالله همگی به حاج قاسم نگاه کردند. فکر کردند که آن شعر در مورد حاج قاسم گفته شده و من خطاب به فرمانده لشکر میخوانم. البته آخر شعر متوجه شدند که منظور من قاسم بن حسن (ع) است.
روال کار من اینطور بود که بعد از نوحهخوانی در هر یگانی به مقر فرماندهی آن میرفتم و ناهار و شام را با فرمانده میخوردم. معمولاً فرماندهان خیلی من را تشویق میکردند و به من روحیه میدادند. در مقر لشکر 41 ثارالله هم حاج قاسم خیلی از محتوای شعری که خواندم تعریف و از من تشکر کرد. به من روحیه داد و از تأثیر آن روی رزمندهها حرف زد. او هیچوقت مانند یک فرمانده با من برخورد نمیکرد و خیلی به من محبت داشت. چند روز بعد، بسیجیهای لشکر 41 ثارالله با اقتباس از شعر من، شعری در وصف حاج قاسم سرودند و آن را مرتب میخواندند. مطلعش این بود:
قاسم رزمندهام *** سالها در جبههام
ترک منزل کردهام *** عاشقی جاماندهام
او به بچهها گفته بود که به حاج صادق بگویید لطف کند روضه حضرت زهرا بخواند، چون عملیات سختی پیش رو داریم. به نیروها گفته بود که اگر به حضرت زهرا (س) متوسل بشویم، انشاءالله توجه و عنایتی میشود. من هم به سفارش او روضه حضرت زهرا و بعد از روضه، شعر"ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش" را خواندم. موقع خواندن میدیدم که حاج قاسم حتی برای این شعر که حماسی بود، گریه میکرد. وقتی روضه حضرت زهرا را میخواندم، طوری گریه میکرد که انگار در جای دیگری سیر میکند و فقط صدایی میشنود.
مطلب دیگر اینکه هر وقت میخواندم، اصرار داشت دستم را ببوسد. میآمد میگفت: «باید دستت را ببوسم.»
قابلذکر است کتاب گویای «با نوای کاروان» تهیه شده و در پایگاه ایران صدا قابلدسترس و دانلود است. برای دریافت این کتاب گویا اینجا را کلیک کنید.