صدای ماندگار؛
عملیاتهای ما فقط متکی به امدادهای خداست

شهید طهرانی مقدم: عملیات ما اصلاً متکی به هیچ معیار و چیزی نیست، فقط امدادهای خدا هست و دقیقاً همان آیه «ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ» است.
جمهوری اسلامی ایران در جنگ هشتسالهای که در ظاهر با عراق بود ولی در پس آن استکبار جهانی حامی اصلی عراق به شمار میرفت، با همه کمبودها و نداشتن امکانات و ادوات توانست مقابله کند. رمز پیروزی بزرگ ملت ایران، رهبری، ولایتمداری، توکل به خدا و حضور مردمی مقاوم و از جان گذاشته درصحنههای نبرد و حتی در پشت جبهههای حق علیه باطل بود.
رزمندگان بااینکه از نظر تواناییهای ظاهری در بخش لجستیک و ادوات نظامی از سطح پایینی برخوردار بودند اما با تکیهبر مشیت الهی و اعتماد و توکل به خالق خود در تمامی مراحل استقامت کردند و توانستند به اهداف خود دست یابند. آنان همواره با اعتماد و تکیهبر آیات و روایات توانستند در مقاطع مختلف سخت و دشوار حماسه، استوار بمانند و در روزهای نبرد با یادآوری جنگ بدر و اراده و امداد الهی به رزمندگان صدر اسلام با ذکر آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ» گلولهها و توپهای خود را بهسوی دشمن بعثی شلیک نمایند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به مناسبت شهادت شهید حسن طهرانی مقدم، اقدام به انتشار صوتی کرده است که شهید حسن طهرانی مقدم در شرح عملیات خیبر در قرارگاه نجف در سوم فروردینماه سال 1363 با تکیهبر امدادهای الهی در طول عملیات اشاره داشته است.
در این صوت میشنویم:
«عملیات ما اصلاً متکی به هیچ معیار و چیزی نیست، فقط امدادهای خدا هست و دقیقاً همان آیه «ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ» است، بهعکس گلولههایی که ما میزنیم الآن توی مصاحبه اسرای عراقی بخوانید، بالأخص من توجه شما را جلب میکنم به خواندن خاطرات اسرای عراقی در روزنامه جمهوری اسلامی، که اینها تماماً داد از آتش نیروهای خودی (ایرانیها) را دارند و میگویند که هر وقت شما آتش اجرا کردید مؤثر بوده و از ما تلفات گرفته، که این نیست الّا امدادهای خدا و هدایت گلوله توسط او.»
همچنین سردار مرتضی قربانی در یکی از جلساتی که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگزار کرده است، بر این سخن شهید طهرانی مقدم صحه گذاشته و میگوید:
«اینکه از سپاه بدر همراه من بود یک کلت کمرش داشت و من هم کلت داشتم، جلو نشست و یک گروهبان یا استوار پشت فرمان بود رفتیم جلوتر گفت یک حرف راست میزنی؟ گفتم بله. گفت این گلولههای شما را کی هدایت میکرد؟ گفتم چطور. گفت شما نمیدانید چقدر از ما کشتهاید. گلولهای نبود که به هدف نخورد و ماشین و نفربر ما و نفرات ما و سنگر ما را نزند.
این از زبان یک افسر عالیرتبه عراقی معاون صدام گفته میشد. گفتم فرمانده تو یک عفلقی یهودی است به نام صدام. یک آدم عرقخوار فاسد و حرامخوار و متجاوز که شما از او دارید تبعیت میکنید و هشت سال با ما جنگیدید. شما پنجاه برابر ما بلکه صد برابر ما گلوله میریختید. ما یک گلوله میزدیم به جای صد تا گلوله شما عمل میکرد. شما چون کافر هستید سلاح شما برّان نبود و تو هم افسر زیردست یک کافر بودی. برو و توبه کن. اما من رهبرم مرجع دینیام است. یک عالم ربانی است و فرمانده کل قوا است. فرمانده کل قوا امام خمینی. مرجع دینی من ولیّفقیه من و امام من است. ایشان رساله دارد، از قرآن دستور میگیرد و از طرف چهارده معصوم به ما دستور میدهد ما هر وقت میخواستیم شلیک کنیم میگفتیم «ومارمیت اذرمیت ولکن الله رمی».