
شوخی های خاص دانش آموزی در جبهه
دانشآموزانی که در سنین پایین به جبهه میرفتند، بازیگوشیهای اقتضای سن شان را هم داشتند و این شور دوران نوجوانی بهگونهای است که وقتی نوجوانان در کنار هم قرار میگیرند، امری اجتنابناپذیر میشود.
دانشآموزانی که در سنین پایین به جبهه میرفتند، بازیگوشیهای اقتضای سن شان را هم داشتند و این شور دوران نوجوانی بهگونهای است که وقتی نوجوانان در کنار هم قرار میگیرند، امری اجتنابناپذیر میشود.
به ذهنم رسید باید حرکتی بکنم تا تحرکی در گردان ایجاد شود. هرچند مطمئن بودم که خودم هدف تیربارچی قرار می گیرم ولی چاره ای جز این نبود.
عراقیها و قدرتهای بزرگی مثل آمریکا و شوروی که پشت سر عراقیها بودند، سیلی محکمی از نیروهای مدافع خورده بودند. نیروهای حاضر در آبادان، بعد از سقوط خرمشهر و بعد از موفقیت در حماسه کوی ذوالفقاری، محکم سر جاهایشان مانده بودند تا دشمن دفعه بعدی هوس ورود به آبادان را نکند.
هیچکس او را مجبور نکرده بود تا در سن ۱۶ سالگی، رختخواب نرم و زندگی مرفه خود را ترک کند و در بیابانهای جنوب و قلههای سرد غرب، سلاح بر دوش بگیرد، اما روح بزرگ و روان پاک رامین دوست نداشت به انواع و اقسام ظواهر و مظاهر دنیوی آلوده شود.
سید رضا صاحبی بیان کرد: ما در دبیرستان انواع و اقسام شهدا و جانبازان را داریم، شهید ترور داریم، شهید مدافع حرم داریم. جانباز و آزاده و شیمیایی داریم.
برمبنای برخی دیدگاههای جامعهشناختی نیز دانش آموزان ایرانی از کنش گران فعال در عرصه انقلاب و سپس دفاع مقدس بودند که جلوههایی از فرهنگ و هویت ملی را در طول جنگ هشتساله به نمایش گذاشتند.
نویسنده ادبیات مقاومت بیان کرد: وقتی قرار شد در افکار عمومی اعلام شود ایران در جنگ سوریه حضور نظامی دارد، عکس سردار قاسم سلیمانی را بزرگ روی مجلهمان چاپ کردیم.
امتحانات خرداد ۱۳۶۷ که تمام شد، از بچهها سراغ محمد رجب را گرفتیم؛ اما کسی از او خبر نداشت. نگران شدم. با موتور جواد رفتیم دم خانه محمد رجب. به در خانهشان که رسیدیم، ماتمان برد؛ میخکوب شدیم و گریه امانمان را برید.
کتاب گویای «مهران در تحولات جنگ ایران و عراق» تهیه و بر روی پایگاه کتاب گویای ایران صدا در دسترس علاقهمندان قرارگرفته است.
قاسم امینی مجری طرح کتاب «یاران دبیرستان» گفت: دلیل دیگر اینکه یک دوران طلایی از زندگی ما و تاریخ کشور با دوستان شهیدمان گره خورده و آنها نقطه اتصال ما با خانوادههایشان و آرمانهایمان هستند، مگر میشود این بخش مهم از زندگی را فراموش کرد و یا از راه و آرمانی که با آنها در آن مسیر پای نهادیم، چشمپوشی کنیم؟
اگرچه خرمشهر به اشغال دشمن درآمد ولی شاهد حماسهها، ایستادگیها و جانبازیهایی بود که داغ اشغال سهروزه خوزستان را بر گرده حکومت عراق و داغ سقوط نظام جمهوری اسلامی را بر تارک مستکبران غرب و شرق و حکومتهای مزدورشان گذاشت.
عملیات فتح ۲ علاوه بر اجرای آتش بر روی نیروگاه سد دوکان، پایگاههای اطراف نیروگاه و مقرهای استقرار نیروهای جاش در اطراف دوکان، ساختمان فرمانداری شهر و چندین قبضه سلاح ضد هوایی در اطراف شهر منهدم و تعدادی از نیروهای عراقی کشته شدند.
در روز چهارم آبان، پنج فروند موشک شلیکشده به محلههای مختلف دزفول اصابت کرد که فاجعهآمیزترین این حملات در تقاطع فردوسی و ۴۵ متری فتح المبین رخ داد.
تا صبح روز بعد دنبال پسرش در بیمارستان ها می گشت. روز بعد از انفجار، آوار دیوار بیمارستان را جابه جا کردند؛ جنازه بچه از زیر آوار درآمد.
گاهی شش ماه نشده، سر و کله ساواک پیدا می شد و دوباره مجبور بودیم جابجا شویم. می گفت: یک روز صبح که رفتم خانه ای را اجاره کردم، عصر سرو کله ساواکی ها پیدا شد. روز بعد دوباره جابجا شدیم.
داوود عطایی؛ محقق و نویسنده کتاب بیان کرد: یکی از چالشهایی که از آن زمان وجود داشت این بود که بچهها به هیچ عنوان راضی نمیشدند، خاطره بگویند و نسبت به خاطره گویی و مطرح شدن نامشان مقاومت داشتند و از مصاحبه امتناع میکردند!
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در پیامی درگذشت سردار سرتیپ دوم پاسدار حاج مهدی معینی را تسلیت گفت.
سید هادی قادری در اختتامیه سومین دوسالانه انتخاب آثار برتر جبهه مقاومت و دفاع از حرم جایزه خود را تقدیم مردم مقاوم غزه کرد.
بمباران عمدی روز سهشنبه بیمارستان المعمدانی در غزه توسط رژیم صهیونیستی، اتفاق تلخ و هولناکی بود که قبلا در هشت سال دفاع مقدس هم تکرار شده بود. گویا آنها اصرار دارند همان راهی را بروند که روزی صدام رفته است.
بعد از اصابت موشک، هر گوشه خرابه بیمارستان بهرامی، مادری دنبال فرزندش میگشت. وقتی بچه خود را در آغوش میکشید خدا را شکر میکرد که آن روز آژیر قرمز کار نکرده و بچهها را به اتاق امنی که حالا چیزی از آن نمانده، نبرده بودند.